کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تغنج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تغنج
/taqannoj/
معنی
غنج و دلال نمودن؛ نازوکرشمه کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تغنج
فرهنگ فارسی معین
(تَ غَ نُّ) [ ع . ] (مص ل .) ناز و کرشمه کردن .
-
تغنج
لغتنامه دهخدا
تغنج . [ ت َ غ َن ْ ن ُ ] (ع مص )ناز کردن . (از تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ناز و کرشمه کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
تغنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taqannoj غنج و دلال نمودن؛ نازوکرشمه کردن.
-
جستوجو در متن
-
متغنج
لغتنامه دهخدا
متغنج . [ م ُ ت َ غ َن ْن ِ ] (ع ص ) زنان با ناز و کرشمه . (ناظم الاطباء) (ازفرهنگ جانسون ). ناز و کرشمه نماینده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تغنج شود.
-
کرشمه کردن
لغتنامه دهخدا
کرشمه کردن . [ ک ِ رِم َ / م ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غنج . تغنج . (منتهی الارب ). تدلل . نازیدن . (یادداشت مؤلف ). به چشم و ابرو اشارت کردن . غمزه زدن . (فرهنگ فارسی معین ) : لطف تو با عروس جهان یک کرشمه کردزآن یک کرشمه این همه غنج و دلال یافت . خواجه...