کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تغلیب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تغلیب
/taqlib/
معنی
چیره گردانیدن؛ چیره ساختن؛ غلبه دادن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تغلیب
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) چیره کردن .
-
تغلیب
لغتنامه دهخدا
تغلیب . [ ت َ ] (ع مص ) چیره گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ). || مستولی ساختن کسی را بر بلا بقهر. (از اقرب الموارد). || به اصطلاح از روی غلبه چیزی را در تحت حکم چیز دیگر آوردن . یقال : عرب علفها تبناً و ماء با...
-
تغلیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taqlib چیره گردانیدن؛ چیره ساختن؛ غلبه دادن.
-
واژههای همآوا
-
تقلیب
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) دگرگون کردن ، وارونه کردن .
-
تقلیب
لغتنامه دهخدا
تقلیب . [ ت َ ] (ع مص ) نیک بگردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). برگردانیدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). باژگونه کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : خفته از احوال دنیا روز...
-
تقلیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taqlib ۱. برگردانیدن؛ وارون کردن؛ دگرگون کردن.۲. وارون کردن کلمه و بدل کردن حرفی به حرف دیگر.
-
جستوجو در متن
-
غالب کردن
لغتنامه دهخدا
غالب کردن . [ ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اظهار. تغلیب . تساند. (منتهی الارب ).
-
چیره گردانیدن
لغتنامه دهخدا
چیره گردانیدن . [ رَ / رِ گ َ دَ ] (مص مرکب ) چیره کردن . غلبه و تسلط دادن . تغلیب . (منتهی الارب ).
-
مقاهرة
لغتنامه دهخدا
مقاهرة. [ م ُ هََ رَ ] (اِخ ) قاهره ٔ معزیه . عاصمه ٔ دیار مصر و آن از باب تغلیب است . (النقود العربیة ص 217). و رجوع به قاهره شود.
-
انعمان
لغتنامه دهخدا
انعمان . [ اَ ع َ ] (اِخ ) بصیغه ٔ تثنیه ، نام دو وادی که هریک را انعم گویند و یا از باب تغلیب مراد وادی انعم و وادی عاقل است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
حیرتان
لغتنامه دهخدا
حیرتان . [ رَ ] (اِخ ) تثنیه ٔ حیرة. حیرة و کوفه . (منتهی الارب ). تثنیه ٔ حیره و کوفه ، با تغلیب . زیرا پایتخت ملوک عرب بوده است . (اقرب الموارد).
-
قمرین
لغتنامه دهخدا
قمرین . [ق َ م َ رَ ] (اِخ ) تثنیه ٔ قمر که عبارت از شمس و قمرباشد بجهت تغلیب قمر زیرا که در محاوره ٔ عرب قمر مذکر است و شمس مؤنث چنانکه مادر و پدر را والدین گویند نه والدتین . (آنندراج ). و رجوع به قَمَران شود.
-
شربت خضر و مسیحا
لغتنامه دهخدا
شربت خضر و مسیحا. [ ش َ ب َ ت ِ خ ِ رُ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بمعنی شربت حیوان است و عطف مسیحا بر خضر بنا بر تغلیب است . (از آنندراج ). آب حیات : حیات آن را شمارم کز خودی بستاندم ساقی بجامی میفروشم شربت خضر و مسیحا را.شیخ العارفین .