کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تغل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تغل
لغتنامه دهخدا
تغل . [ ت ُ غ َ ] (اِ) آغل و جای باش گوسپندان . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
تُغُل،تغلی
لهجه و گویش تهرانی
کوتاه و چاق ،بره چاق،کُپُل،کپلی
-
واژههای همآوا
-
تقل
لغتنامه دهخدا
تقل . [ ] (ع مص ) خیساندن . در آب نمک خیساندن . (دزی ج 1 ص 149).
-
تِقَلْ
لهجه و گویش گنابادی
teghal در گویش گنابادی یعنی تقلب ، فریبکاری ، بُردن با حیله و نیرنگ ، نیرنگ
-
جستوجو در متن
-
لیث
لغتنامه دهخدا
لیث . [ ل َ ] (اِخ ) ابن فضل ، مکنی به ابن ترسل . والی قهستان و حاکم سیستان از جانب مأمون عباسی به سال 199 هَ . ق . صاحب تاریخ سیستان گوید: مأمون لیث بن فضل را که او را ابن ترسل گفتندی سیستان داد و او والی قهستان بود برادر خویش احمدبن الفضل را اینج...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم بن الخطاب الخطابی بستی . مکنی به ابوسلیمان از اولاد زیدبن الخطاب برادر عمربن الخطاب . و این نسبت را ابوعبید هروی و ابومنصور ثعالبی دو شاگرد احمدگفته اند. و چنانکه عبدالرحمان بن عبدالجبار الفامی الهروی در تار...