کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تغفل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تغفل
لغتنامه دهخدا
تغفل . [ ت َ غ َف ْ ف ُ ] (ع مص ) غفلت ورزیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تغفله ُ تحین غفلته و تعمدها. (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
تقفل
فرهنگ فارسی معین
(تَ قَ فُّ) [ ع . ] (مص ل .) بسته شدن در، قفل شدن .
-
جستوجو در متن
-
متغفل
لغتنامه دهخدا
متغفل . [ م ُ ت َ غ َف ْ ف ِ ] (ع ص ) غفلت دارنده بقصد. (آنندراج ). غافل و بی خبر و کسی که بقصد و عمد غفلت می ورزد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تغفل شود.
-
ظهری
لغتنامه دهخدا
ظهری . [ ظِ ری ی ] (ع ص ) پس پشت انداخته . فراموش کرده . قوله تعالی : ورأکم ظهریاً (قرآن 92/11)؛ أی بظهر و هو ان تنساه و تغفل عنه . (مهذب الاسماء). || شتر آماده ٔ جهت حاجت . ج ، ظهاری ّ.
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عمروبن حجر الکندی معروف به مقصور و آکل المرار یکی از ملوک کنده و هیجدهمین از ملوک معد و مادر او ام ایاس دختر عوف بن محلم شیبانی است و گویند آغاز کار او چنین بود که چون میان قبائل بکربن وائل اختلاف افتاد و شیرازه ٔ کارها از هم...