کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تغشیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تغشیة
لغتنامه دهخدا
تغشیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص )چیزی در کسی پوشانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). بپوشانیدن . (زوزنی ) (از اقرب الموارد). خویشتن را بجامه درپوشانیدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) : بفرمود تا بزمگاه او به تعبیه ٔ خیول و تغشیه ٔ فیول بیاراستند. (ترجمه ٔ تا...
-
واژههای همآوا
-
تقشیة
لغتنامه دهخدا
تقشیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) پوست از مار و جز آن بازکردن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). پوست انداختن مار. (ناظم الاطباء). || پوست کندن از چوب و خراطی کردن آنرا. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || از حاجت برگردانیدن کسی ...
-
جستوجو در متن
-
خیول
لغتنامه دهخدا
خیول . [ خ ُ ] (ع اِ) ج ِ خیل . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). رجوع به خیل شود : بفرمود تا بزمگاه او بتعبیه ٔ خیول و تغشیه ٔ فیول بیاراستند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). فیول و خیول سلطان بهدم آن حصار و آن دیوار برجوشیدند. (ترجمه ٔ تاری...
-
بزمگاه
لغتنامه دهخدا
بزمگاه . [ ب َ ] (اِمرکب ) مجلس شراب و جشن و جای عیش و مهمانی باشد. (برهان ). جای که در آن بزم واقع شود. از عالم ِ [یعنی از قبیل ِ] منزلگاه و مجلسگاه . (آنندراج ). مجلس شراب . (انجمن آرای ناصری ). بزمگه . بزم . مجلس شراب . جای مهمانی و باده پیمایی . ...
-
تعبیة
لغتنامه دهخدا
تعبیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) تعبئة. (اقرب الموارد). لشکر بترتیب بداشتن جنگ را. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). تَعَبّی . (منتهی الارب ).آراستن و آماده کردن لشکر و سامان آن را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آراستن . (غیاث ال...
-
دعوت
لغتنامه دهخدا
دعوت . [ دَع ْ وَ ] (ع مص ، اِمص ) دعوة. خواندن . خواهش و طلب . (ناظم الاطباء). || خواندن کسی را برای دادن طعام و غیره . (غیاث ) (از آنندراج ). خواهش ِ آمدن کردن از کسی جهت طعام و جز آن و درخواست و خواهانی جهت ضیافت و مهمانی . (ناظم الاطباء). به ضیاف...