کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تغذیهژنگانشناسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
nutrigenomics
تغذیهژنگانشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] مطالعۀ اثر غذا در ژن و نحوۀ اثرگذاری ژنگان در واکنش بدن انسان دربرابر مواد مُغَذی متـ . ژنگانشناسی تغذیهای nutritional genomics
-
واژههای مشابه
-
ژنگانشناسی تغذیهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] ← تغذیهژنگانشناسی
-
genomics
ژنگانشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] دانشی که به مطالعه و بررسی ساختار و عملکرد ژنگان میپردازد
-
nutrition 2
تغذیهشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] علم مطالعۀ رابطۀ غذا با اعمال موجود زنده
-
genom
ژنگان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری، کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] مجموع اطلاعات ژنی در یک یاخته یا اندامگان
-
تغذیه
واژگان مترادف و متضاد
۱. اطعام، ۲. خوراکدادن، خوراندن، خوردن
-
تغذیه
فرهنگ واژههای سره
خوراک
-
تغذیه
فرهنگ فارسی معین
(تَ یِ) [ ع . تغذیة ] 1 - (مص م .) خورانیدن ، غ ذا دادن . 2 - (اِمص .) خوردن .
-
تغذیة
لغتنامه دهخدا
تغذیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) خورش دادن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پرورانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). پروردن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بریدن شتر کم...
-
تغذية
دیکشنری عربی به فارسی
مغذي , مقوي , تغذيه , تقويت , قوت گيري , قوت , خوراک , غذا
-
تغذیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تغذیَة] taqziye ۱. غذا دادن؛ خوراک دادن.۲. غذا جذب کردن.
-
تغذیه
دیکشنری فارسی به عربی
انتعاش , تغذية , غذاء
-
expression genomics
ژنگانشناسی بیانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] شاخهای از ژنگانشناسی که در آن با روشهای مختلف، ژنهای بیانشدۀ یک ژنگان معین میشود
-
evolutionary genomics
ژنگانشناسی تکاملی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] شاخهای از ژنگانشناسی که در آن با مطالعۀ توالیهای ژنگان گونههای مختلف، تغییرات ژنگان آنها تبیین میشود متـ . ژنگانشناسی فرگشتی