کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تغافل کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تغافل کردن
مترادف و متضاد
۱. غفلتورزیدن، غافل ماندن
۲. چشمپوشی کردن، سستی کردن، اهمال ورزیدن، مسامحه کردن، تسامح کردن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تغافل کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. غفلتورزیدن، غافل ماندن ۲. چشمپوشی کردن، سستی کردن، اهمال ورزیدن، مسامحه کردن، تسامح کردن
-
تغافل کردن
لغتنامه دهخدا
تغافل کردن . [ ت َ ف ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بقصد بی خبری کردن . بی اعتنایی کردن . غفلت کردن . بی التفاتی کردن . تغافل ساختن . تغافل ورزیدن : تغافل کردن به هیچ وجه روی ندارد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 552).گر امروز چون وی تغافل کنی به فردات امروز تو دی کنی...
-
واژههای مشابه
-
تغافل نمودن
لغتنامه دهخدا
تغافل نمودن . [ ت َ ف ُ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) غفلت نمودن از چیزی . ناآگاهی نمودن از چیزی یا موضوعی : سلطان از کثرت لغط و سورت شطط ایشان تغافل نمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ اول تهران ص 332).
-
تغافل پسند
لغتنامه دهخدا
تغافل پسند. [ ت َ ف ُ پ َ س َ ] (نف مرکب ) تغافل پیشه . تغافل شعار. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تغافل شیوه . تغافل دستگاه . (آنندراج ). غافل و بی خبر. (ناظم الاطباء). از اسمای محبوب است . (آنندراج ) : حیران بی نیازی خوبان کسی مبادچون شد دل از نگاه تغا...
-
تغافل پیشه
لغتنامه دهخدا
تغافل پیشه .[ ت َ ف ُ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) تغافل پسند : ای تغافل پیشه ، ناپروا ز ما دل بد مکن خاک پاافتادگان در شهربند دام تست .صائب (از آنندراج ).
-
تغافل شعار
لغتنامه دهخدا
تغافل شعار. [ ت َ ف ُ ش ِ ] (ص مرکب ) تغافل پسند. و رجوع به همین کلمه شود.
-
تغافل شعاری
لغتنامه دهخدا
تغافل شعاری . [ ت َ ف ُ ش ِ ] (حامص مرکب ) غفلت و بی خبری . (ناظم الاطباء). و رجوع به تغافل و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
تغافل شیوه
لغتنامه دهخدا
تغافل شیوه . [ ت َ ف ُ وِ ] (ص مرکب ) تغافل پسند. و رجوع به همین کلمه شود.
-
تغافل کش
لغتنامه دهخدا
تغافل کش . [ ت َ ف ُ ک َ ] (نف مرکب ) غافل و بی خبر. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
چشم انداز شدن
لغتنامه دهخدا
چشم انداز شدن . [ چ َ / چ ِاَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تغافل کردن و غافل بودن از چیزی . || از بالا نظر کردن . (ناظم الاطباء).
-
تسامح
واژگان مترادف و متضاد
۱. اهمال، تساهل، تغافل، سهلانگاری، غفلت، فروگذاری، مدارا، مسامحه، مماطله ≠ جدیت، سختکوشی ۲. سختگیری ۳. مدارا کردن، تساهل نمودن، فروگذار کردن، نرمی کردن ۴. آسان گرفتن
-
تغاضی
لغتنامه دهخدا
تغاضی . [ ت َ ] (ع مص ) بیخبری نمودن از کسی و تغافل کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تغافل از کسی . (از اقرب الموارد). || پلک را بر یکدیگر گذاشتن چنانکه چیزی مشاهده نگردد. (از اقرب الموارد).
-
تقاعد کردن
لغتنامه دهخدا
تقاعد کردن . [ ت َ ع ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بازایستادن و تغافل و تکاهل کردن . (ناظم الاطباء) : سپاه فرستاد به زمین نوبه و ایشان تقاعد کرده بودند درمال فرستادن . (مجمل التواریخ ). رجوع به تقاعد شود