کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تغافل ورزیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تغافل ورزیدن
لغتنامه دهخدا
تغافل ورزیدن . [ ت َ ف ُ وَ دَ ] (مص مرکب ) تغافل کردن . و رجوع به تغافل و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
واژههای مشابه
-
تغافل ساختن
لغتنامه دهخدا
تغافل ساختن . [ ت َ ف ُ ت َ ] (مص مرکب ) تغافل کردن : تغافل نسازی که سیلاب تیزبجوش است در ابر سیلاب ریز. نظامی .و رجوع به تغافل و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
تغافل نمودن
لغتنامه دهخدا
تغافل نمودن . [ ت َ ف ُ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) غفلت نمودن از چیزی . ناآگاهی نمودن از چیزی یا موضوعی : سلطان از کثرت لغط و سورت شطط ایشان تغافل نمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ اول تهران ص 332).
-
تغافل پسند
لغتنامه دهخدا
تغافل پسند. [ ت َ ف ُ پ َ س َ ] (نف مرکب ) تغافل پیشه . تغافل شعار. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تغافل شیوه . تغافل دستگاه . (آنندراج ). غافل و بی خبر. (ناظم الاطباء). از اسمای محبوب است . (آنندراج ) : حیران بی نیازی خوبان کسی مبادچون شد دل از نگاه تغا...
-
تغافل پیشه
لغتنامه دهخدا
تغافل پیشه .[ ت َ ف ُ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) تغافل پسند : ای تغافل پیشه ، ناپروا ز ما دل بد مکن خاک پاافتادگان در شهربند دام تست .صائب (از آنندراج ).
-
تغافل داشتن
لغتنامه دهخدا
تغافل داشتن . [ ت َ ف ُ ت َ ] (مص مرکب ) غفلت داشتن . خود را بی خبر داشتن از چیزی . تغافل کردن : کدام مطلب عالیست در نظر دل راکه بر مراد دو عالم تغافلی دارد.صائب (از آنندراج ).و رجوع به تغافل و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
تغافل شعار
لغتنامه دهخدا
تغافل شعار. [ ت َ ف ُ ش ِ ] (ص مرکب ) تغافل پسند. و رجوع به همین کلمه شود.
-
تغافل شعاری
لغتنامه دهخدا
تغافل شعاری . [ ت َ ف ُ ش ِ ] (حامص مرکب ) غفلت و بی خبری . (ناظم الاطباء). و رجوع به تغافل و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
تغافل شیوه
لغتنامه دهخدا
تغافل شیوه . [ ت َ ف ُ وِ ] (ص مرکب ) تغافل پسند. و رجوع به همین کلمه شود.
-
تغافل کش
لغتنامه دهخدا
تغافل کش . [ ت َ ف ُ ک َ ] (نف مرکب ) غافل و بی خبر. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
تغابی
لغتنامه دهخدا
تغابی . [ ت َ ] (ع مص ) غفلت ورزیدن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). تغافل . (اقرب الموارد).
-
تعامش
لغتنامه دهخدا
تعامش . [ ت َ م ُ ] (ع مص ) تغافل ورزیدن در چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
تغاطس
لغتنامه دهخدا
تغاطس . [ ت َ طُ ] (ع مص ) غفلت ورزیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تغافل . (اقرب الموارد). همدیگر را در آب فروبردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تماقل درآب . (از اقرب الموارد). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.