کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعويض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تعويض
معنی
جبران کردن , خنثي کردن , جبران غرامت , تاوان , تعمير , عوض , اصلا ح
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعويض
دیکشنری عربی به فارسی
جبران کردن , خنثي کردن , جبران غرامت , تاوان , تعمير , عوض , اصلا ح
-
واژههای مشابه
-
تعویض
واژگان مترادف و متضاد
۱. تاخت، تبادل، تبدل، تبدیل، تغییر، دگش، عوض، مبدل، معاوضه ۲. عوض کردن، بدل کردن ۳. پناه جستن
-
تعویض
فرهنگ واژههای سره
جابه جایی، جایگزینی، جابجای
-
تعویض
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) بدل کردن ، عوض کردن . ؛ ~روغنی جایی که روغن موتور، فیلتر هوا و مانند آن را در ماشین عوض می کنند.
-
تعویض
لغتنامه دهخدا
تعویض . [ ت َع ْ ] (ع مص ) عوض دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عوض کردن . (آنندراج ). بدل دادن . (از اقرب الموارد): عوضته ُ من هبته خیراً. (اقرب الموارد) : و احسن امیرالمؤمنین انتقاله الی دارالقرار لعلم...
-
تعویض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'viz ۱. عوض کردن.۲. عوض دادن.
-
تعویض
دیکشنری فارسی به عربی
بديل , تاجيل , عبوة جديدة , مفتاح
-
تعویض شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. عوضشدن، معاوضه شدن، بدل شدن ۲. جایگزینشدن
-
تعویض کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بدل کردن، عوض کردن، معاوضه کردن ۲. جایگزین کردن ۳. جانشین کردن
-
exchange hall
گذرگاه تعویض
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] تالار عبورومرور مسافران برای دسترسی به قطارهای در حال تردد در خطوط یا مسیرهای موقت
-
تعویض کردن
لغتنامه دهخدا
تعویض کردن . [ ت َع ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بدل کردن . تبدیل کردن . تغییر دادن . تاخت زدن . و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
تعویض کردن
دیکشنری فارسی به عربی
بديل
-
قابل تعویض
دیکشنری فارسی به عربی
قابل للاستبدال , قابل للتبادل
-
تعویض كرد
دیکشنری فارسی به عربی
استبدل