کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعهد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تعهد
/ta'ahhod/
معنی
۱. عهدهدار شدن؛ کاری به عهده گرفتن.
۲. عهد کردن؛ عهدوپیمان بستن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پذیرفتاری، پیمان، تضمین، تقبل، ضمان، عهدهداری، ضمانت، عهده، کفالت، میانجیگری
۲. بهعهده گرفتن، عهدهدارشدن
۳. پیمان بستن، عهدبستن
برابر فارسی
پایبندی، پذیرش
فعل
بن گذشته: تعهد کرد
بن حال: تعهد کن
دیکشنری
bonds, commitment, engagement, guarantee, obligation, promise, seal, sponsorship, troth, undertaking
-
جستوجوی دقیق
-
تعهد
واژگان مترادف و متضاد
۱. پذیرفتاری، پیمان، تضمین، تقبل، ضمان، عهدهداری، ضمانت، عهده، کفالت، میانجیگری ۲. بهعهده گرفتن، عهدهدارشدن ۳. پیمان بستن، عهدبستن
-
تعهد
فرهنگ واژههای سره
پایبندی، پذیرش
-
تعهد
فرهنگ فارسی معین
(تَ عَ هُّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) کاری را به عهده گرفتن . 2 - عهد بستن ، 3 - (اِمص .) غمخواری .
-
تعهد
لغتنامه دهخدا
تعهد. [ ت َ ع َهَْ هَُ ] (ع مص ) عهد نو کردن . (زوزنی ). تازه کردن پیمان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دیدار تازه کردن . (تاج المصادر بیهقی ). تازه کردن چیزی . (آنندراج ). || سرانجام کار کسی به ذمه ٔ خود گرفتن و ضامنی کردن . (...
-
تعهد
دیکشنری عربی به فارسی
کسيکه کفن و دفن مرده را بعهده ميگيرد , مقاطعه کارکفن ودفن , متعهد , کسيکه طرح ياکاري رابعهده ميگيرد , جواب گو , مسلول , کارگير
-
تعهد
دیکشنری عربی به فارسی
تعهد کردن , متعهد شدن , عهده دار شدن , بعهده گرفتن , قول دادن , متقبل شدن , تقبل کردن
-
تعهد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'ahhod ۱. عهدهدار شدن؛ کاری به عهده گرفتن.۲. عهد کردن؛ عهدوپیمان بستن.
-
تعهد
دیکشنری فارسی به عربی
التزام , انتداب , تامين , ضمان , مسوولية
-
واژههای مشابه
-
تعهد سپردن
واژگان مترادف و متضاد
تعهددادن، تعهد کردن، متعهد شدن، ضامن شدن، عهدهدار شدن
-
nonalignment/ non-alignment
عدم تعهد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] موضعگیری ضداستعماری اکثر کشورهای جهان سوم که جویای هویت جمعی مستقل از شرق و غرب بودند
-
تعهد کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - به عهده گرفتن . 2 - نگاهداری ، تیمار داشتن .
-
تعهد کردن
لغتنامه دهخدا
تعهد کردن . [ ت َ ع َهَْ هَُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به گردن گرفتن شرط و پیمانی . خود را ملزم ساختن به عملی یا پرداخت چیزی . تضمین عهد و میثاقی . پذیرفتاری . || پرستاری کردن . نگاهداری کردن . تیمارداری کردن . نواختن : سپاه را بنگریست و ایشان را روزی ها د...
-
تعهد بنبذه
دیکشنری عربی به فارسی
باسوگند انکار کردن , انکار کردن
-
تعهد کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تعهد , ضمان