کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعلیم خانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تعلیم و تربیت
لغتنامه دهخدا
تعلیم و تربیت . [ ت َ م ُ ت َ ی َ ] (اِ مرکب ، ترکیب عطفی ) آموزش و پرورش . فنی که آموزانیدن صحیح و متکی بر اسلوبهای علمی و معرفةالنفسی بر آن استوار است و هر معلمی برای احراز حرفه ٔ خود به فراگرفتن آن نیازمند است و بهمین دلیل یکی از رشته های تحصیلی ب...
-
تعلیم ودستور مذهبی
دیکشنری فارسی به عربی
تعليم
-
تعلیم دادن(به)
دیکشنری فارسی به عربی
مر
-
تعلیم و تربیت
فرهنگ گنجواژه
پرورش.
-
تعلیم و تعلم
فرهنگ گنجواژه
پرورش، آموزش.
-
تعلیم از راه گوش دادن
دیکشنری فارسی به عربی
اصغ
-
تعلیم دادن (اصول دین) از راه پرسش
دیکشنری فارسی به عربی
علم
-
جستوجو در متن
-
خانه
لغتنامه دهخدا
خانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) آن جایی که در آن آدمی سکنی می کند. (ناظم الاطباء). سرا. منزل . مستَقَرّ : برگزیدم بخانه تنهایی از همه کس درم ببستم چست . شهیدبلخی .کنون همانم و خانه همان و شهر همان مرا نگویی کز چه شده ست شادی سوگ . رودکی .سبک پیرزن سوی خانه...
-
دانشسرا
لغتنامه دهخدا
دانشسرا. [ ن ِ س َ ] (اِ مرکب ) سرای دانش . خانه ٔ دانش . خانه ٔ علم . سرای علم . آنجا که خانه و محل علم و معرفت و دانش بود. || در اصطلاح ، آموزشگاهی که خاص تعلیم و تربیت دبیر وآموزگارست . و این کلمه بجای کلمه ٔ دارالمعلمین برگزیده شده است . و مراتب ...
-
سرخانه
لغتنامه دهخدا
سرخانه . [ س َ رِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، ص مرکب ) متعلق به خانه . || خصوصی .- حمام سرخانه ؛حمام خزانه ای که سابقاً در خانه وجود داشت خاص مکنت داران .- خیاط سرخانه ؛ خیاط خصوصی .- داماد سرخانه ؛ دامادی که در خانه ٔ پدر و مادر عروس بماند.- معلم ...
-
لامبر
لغتنامه دهخدا
لامبر. [ ب ِ ] (اِخ ) آن ترزمارکیزدو. نویسنده ٔ کتبی در امر تعلیم و تربیت . مولد پاریس . (1647-1733 م .). خانه ٔ وی محفل مشهور ادبی بود.
-
منته سوری
لغتنامه دهخدا
منته سوری . [ م ُ ت ِ س ُ ] (اِخ ) مونته سوری . پزشک و استاد تعلیم و تربیت ایتالیائی (1870 - 1952م .). اساس نظر او در تعلیم و تربیت ، رشد اطفال با تمرین هائی است که مورد علاقه و اشتیاق کودکان باشد و بازی مهمترین روشی است که مربی باید در تعلیم و تربیت...
-
شطرنج
لغتنامه دهخدا
شطرنج . [ ش ِ / ش َ رَ ](معرب ، اِ) مأخوذ از شترنگ فارسی که بازی معروف است . گویند در زمان انوشیروان این بازی را از هند به ایران آوردند و بزرگمهر درمقابل آن بازی نرد را اختراع نموده به هند فرستاد. (ناظم الاطباء). بازیی است معروف و به فارسی آوند خوان...
-
مطوف
لغتنامه دهخدا
مطوف . [ م ُ طَوْ وِ ] (ع ص ) طواف دهنده . آنکه حاجیان را طواف دهد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کسی که حاجیان را با خود به مسجدالحرام می برد و به آنان تعلیم میدهد که خانه ٔ کعبه را چگونه طواف کنند و نیز دیگر اعمال حج را به آنان می آموزد.
-
یوسف
لغتنامه دهخدا
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن حسین بن محمدبن حسین ، معروف به ابن المجاور و مکنی به ابوالفتح و ملقب به نجم الدین . وزیر و ادیب و شاعر و اصلاً از شیراز بود ولی در دمشق پا به عرصه ٔ هستی نهاد و در همان شهر به سال 601 هَ . ق . درگذشت . مکتبی داشت که در آن به...