کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعلیمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تعلیمی
/ta'limi/
معنی
۱. (ادبی) آموزشی: ادبیات تعلیمی.
۲. (اسم) عصای سبکی که در دست میگیرند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آموزشی، تعلیماتی
۲. آموزش داده، تربیت یافته، بارآمده
۳. مربوطبهتعلیم
۴. عصایکوچک
دیکشنری
educational, instructional
-
جستوجوی دقیق
-
تعلیمی
واژگان مترادف و متضاد
۱. آموزشی، تعلیماتی ۲. آموزش داده، تربیت یافته، بارآمده ۳. مربوطبهتعلیم ۴. عصایکوچک
-
تعلیمی
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع - فا. ] 1 - (اِ.) تسمه ای که به لگام اسب بندند. 2 - عصای سبکی که به دست گیرند.
-
تعلیمی
لغتنامه دهخدا
تعلیمی . [ ت َ ] (اِ) تسمه که بر سر لجام باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تسمه ای که بر سر لگام بندند. (ناظم الاطباء) : ز تعلیمی همیشه بیم داردندانم از که این تعلیم دارد. طغرا (از آنندراج ).ز تعلیمیش بخیه ٔ چارجل بود نزد فارس خط چارقل . طغرا (ایضاً)....
-
تعلیمی
لغتنامه دهخدا
تعلیمی . [ ت َ ] (ص نسبی ) آنچه قابل تعلیم باشد. درخور تعلیم . رجوع به تعلیم شود.- جسم تعلیمی . رجوع به همین کلمه شود.- علم تعلیمی یا علم اوسط ؛ علم ریاضی که قسمی از علم نظری است .
-
تعلیمی
لغتنامه دهخدا
تعلیمی . [ ت َ ] (ص نسبی ) منسوب است به تعلیم که جمعی از فرقه ٔ معروف به باطنی و اسماعیلی میباشند. اینان قائل به تعلم از امام معصوم هستند. چون که غیرامام را مصون از خطا نمیدانند. (از انساب سمعانی ).- تعلیمیان ؛ اسماعیلیان : و تعلیمیان گویند که طریق ...
-
تعلیمی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به تعلیم) [عربی. فارسی] ta'limi ۱. (ادبی) آموزشی: ادبیات تعلیمی.۲. (اسم) عصای سبکی که در دست میگیرند.
-
تعلیمی
دیکشنری فارسی به عربی
تعليمي , مذهبي
-
واژههای مشابه
-
تعليمي
دیکشنری عربی به فارسی
اموزشي , تعليمي , ياد دهنده , ادبي , اموزنده
-
جسم تعلیمی
لغتنامه دهخدا
جسم تعلیمی . [ ج ِ م ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مقداری که برای آن طول و عرض و عمق باشد. (غیاث اللغات ). هر جسم که ابعاد ثلاثه داشته باشد. (آنندراج ). مقدار منقسم به خط و سطح و ثخن . (یادداشت مؤلف ) : ز غیرت از ریاضی دان رمیده که حرف جسم تعلیمی ...
-
جستوجو در متن
-
اموزشی
دیکشنری فارسی به عربی
تعليمي
-
تعلیماتی
واژگان مترادف و متضاد
آموزشی، تعلیمی
-
ادبی
دیکشنری فارسی به عربی
ادبي , تعليمي
-
یاد دهنده
دیکشنری فارسی به عربی
تعليمي , مدرب