کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعلیمات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تعلیمات
مترادف و متضاد
۱. شرعیات، فقه
۲. آموختنیها، آموزشها
۳. درسها
برابر فارسی
آموزاک، آموزه ها
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعلیمات
واژگان مترادف و متضاد
۱. شرعیات، فقه ۲. آموختنیها، آموزشها ۳. درسها
-
تعلیمات
فرهنگ واژههای سره
آموزاک، آموزه ها
-
تعلیمات
لغتنامه دهخدا
تعلیمات . [ ت َ ] (از ع ، اِ) در فارسی امروز درس وچیزهای آموختنی . (ناظم الاطباء). آموزش : - تعلیمات دینی ؛ درس شرعیات و علوم دینی .- تعلیمات عالیه ؛ آموزش عالی .- تعلیمات متوسطه ؛ آموزش متوسطه .
-
جستوجو در متن
-
propaedeutic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
propaedeutic، تعلیمات مقدماتی، تحصیلات مقدماتی
-
trainband
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قطار باریک، گروه نظامی تعلیمات دیده
-
civics
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مدنی، تعلیمات مدنی، علوم مدنی
-
catechesis
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاترینز، کتاب تعلیمات دینی، تعالیم مذهبی شفاهی
-
catecheses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاترینز، کتاب تعلیمات دینی، تعالیم مذهبی شفاهی
-
آموزش
واژگان مترادف و متضاد
پرورش، تحصیل، تدریس، تعلم، تعلیمی، تعلیمات، درس، فراگیری، یادگیری
-
کماندو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: commando] (نظامی) komāndo جنگجویی که تعلیمات ویژه را فراگرفته و برای ماموریتهای ویژه و خطرناک آماده شده.
-
سربازخانه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نَ یا نِ) (اِمر.) محلی که سربازان در آن جا تعلیمات نظامی ببینند.
-
پداگژیم
لغتنامه دهخدا
پداگژیم . [ پ ِ گ ُ ی ُ ] (اِ) اداره ٔ تعلیمات عام در آلمان .
-
تعالیم
لغتنامه دهخدا
تعالیم . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تعلیم . تعلیمات . رجوع به تعلیم شود.
-
کماندو
لغتنامه دهخدا
کماندو. [ ک ُ دُوْ] (فرانسوی ، اِ) گروهی از سربازان که تعلیمات خاصی فراگیرند و در حمله های ناگهانی خدمات مهمی انجام دهند. (فرهنگ فارسی معین ).