کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعليق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تعليق
معنی
بي تکليفي , وقفه , تعليق , عنوان , سرلوحه , عنوان دادن , توضيح , تفسير , سفرنگ , تقريظ , رشته يادداشت , گزارش رويداد , توقف , تعطيل , ايست , اويزان , اويزاني , اندروا , اونگان , اندروايي , اويزش
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعليق
دیکشنری عربی به فارسی
بي تکليفي , وقفه , تعليق , عنوان , سرلوحه , عنوان دادن , توضيح , تفسير , سفرنگ , تقريظ , رشته يادداشت , گزارش رويداد , توقف , تعطيل , ايست , اويزان , اويزاني , اندروا , اونگان , اندروايي , اويزش
-
واژههای مشابه
-
تعلیق
واژگان مترادف و متضاد
۱. آویختگی، آویزش ۲. تاخیر، معلق ۳. آویختن، ۴. تحشیه، تعلیقه، تکلمه، حاشیه ۵. معلق کردن، فروهشتن
-
suspension 1
تعلیق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار، موسیقی] [شیمی، مهندسی بسپار] فرایند اختلاط ذرات ریز جامد یا مایع در یک مایع یا گاز بهصورت معلق [موسیقی] 1. نغمۀ ناملایم یک آکورد که امتدادیافتۀ یک نغمۀ ملایم از آکورد قبلی است و بهصورت متصل و پایینرونده حل میشود 2. امتداد نغم...
-
تعلیق
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) آویزان کردن . 2 - چیزی در زیر کتاب یا نوشته ای نوشتن . 3 - (اِ.) نام یکی از خطوط اسلامی منشعب از نسخ با شیوة ایرانی . 4 - (اِمص .) آویزان بودن ، آویختگی . 5 - انجام نشدن کاری یا بلاتکلیف ماندن امری بدون مشخص بودن زمان قطعی ا...
-
تعلیق
لغتنامه دهخدا
تعلیق . [ ت َ ] (ع مص )درآویختن . (زوزنی ) (دهار) (از تاج المصادر بیهقی ). درآویختن چیزی را به چیزی و متعلق گردانیدن . یقال : علقه فتعلق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). درآویختن چیزی را بچیزی و بر چیزی ، درآویختن و معلق گردانیدن آن . (...
-
تعلیق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'liq ۱. معلق کردن؛ آویختن؛ آویزان کردن چیزی به چیز دیگر.۲. چیزی در ذیل کتاب یا نامه نوشتن؛ یادداشتهایی بر کتاب افزودن.۳. (هنر) در خوشنویسی، نوعی از خطوط اسلامی که از رقاع و توقیع برآمده است.
-
تعلیق
دیکشنری فارسی به عربی
تعليق , توقف , علق
-
suspension system
سامانۀ تعلیق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] سامانهای شامل تجهیزات هیدرولیکی (hydraulic) و اجزای اصطکاکی و فنرهای مارپیچ و بیضوی و لاستیکی و هوایی که ازطریق آن بدنۀ وسیلۀ نقلیه بر روی چرخها قرار میگیرد
-
acoustic levitation
تعلیق آکوستیکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] معلق نگه داشتن جسم در محیط شاره با استفاده از امواج صوتی پرشدت
-
double suspension
تعلیق مضاعف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] دو نغمۀ ناملایم یک آکورد که امتدادیافتۀ دو نغمۀ ملایم از آکورد قبلیاند و اغلب بهصورت متصل و پایینرونده حل میشوند
-
suspension of disbelief
تعلیق ناباوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] تمایل تماشاگر به باورداشت نمایش و قراردادهای آن
-
تعلیق زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) ثبت کردن ، یادداشت کردن .
-
تعلیق کردن
لغتنامه دهخدا
تعلیق کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) یادداشت کردن : نامه نبشته آمد بر این نسخت که تعلیق کرده آمده است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 81). این همه دیدم بر تقویم این سال تعلیق کردم . (تاریخ بیهقی ایضاً ص 224). فاضلی از خاندان منصور خاسته بود نام وی مسعود، د...
-
تعليق جانبي
دیکشنری عربی به فارسی
بکنار , جداگانه , بيک طرف , جدا از ديگران , درخلوت , صحبت تنها , گذشته از