کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعلل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تکاهل
واژگان مترادف و متضاد
اهمال، پشتگوشاندازی، تعلل، تنبلی، سستی، غفلت، مسامحه
-
سرخاریدن
فرهنگ فارسی معین
(سَ. دَ) (مص ل .) کنایه از: تعلل ورزیدن .
-
loiterers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لایحه، پرسه زن، کسیکه در رفتن تعلل کند
-
loiterer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترسناک، پرسه زن، کسیکه در رفتن تعلل کند
-
پَلیْچ
لهجه و گویش گنابادی
palich در گویش گنابادی یعنی تعلل ، کوتاهی ، کم کاری
-
طفره داشتن
واژگان مترادف و متضاد
اهمال ورزیدن، تعلل کردن، مسامحه کردن، سستی کردن، پابهپا کردن، کوتاهی کردن، خودداری کردن، بهانهآوردن
-
طفره رفتن
واژگان مترادف و متضاد
طفره زدن، تعلل کردن، سردواندن، اهمالکاری کردن، در رفتن، سستی کردن ≠ اقدام کردن، عمل کردن، دستیازیدن
-
کوتاهی
واژگان مترادف و متضاد
۱. تعلل، تقصیر، سستی، فتور، قصور ۲. کمطولی
-
روز سوختن
لغتنامه دهخدا
روز سوختن . [ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از وقت گذرانیدن و تعلل کردن .
-
تعلة
لغتنامه دهخدا
تعلة. [ ت َ ع ِل ْ ل َ ] (ع اِ) آنچه بدان بهانه کنند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنچه از طعام و جز آن که بدان تعلل کنند. (از اقرب الموارد). و رجوع به تعلل شود. || (اِخ ) نام مردی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
تعلیل
واژگان مترادف و متضاد
۱. علتیابی، ذکر علت، علتاندیشی ۲. بهانهتراشی، تعلل ۳. دلیلآوردن، برهان آوردن ۴. علت آوردن، علت ذکر کردن
-
سستی کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. اهمال کردن، اهمال ورزیدن، تعلل کردن، کوتاهی کردن، تنبلی کردن، کاهلی کردن ۲. درنگ کردن، مسامحه کردن
-
طفره
واژگان مترادف و متضاد
۱. اهمال، تاخیر، تعلل، سستی، گریز، مسامحه ۲. برجستن، پریدن، جستن ۳. پرش، جست
-
عذر
واژگان مترادف و متضاد
۱. پوزش، معذرت ۲. بهانه، تعلل ۳. دستاویز، مستمسک ۴. حیض، قاعدگی
-
مسامحه
واژگان مترادف و متضاد
اهمال، تسامح، تساهل، تعلل، تغافل، تکاهل، تهاون، سستی، طفره، غفلت، کاهلی، کوتاهی، مماشات، مماطله ≠ جدیت