کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعقید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تعقید
/ta'qid/
معنی
۱ سخن را پیچیده و درهم کردن.
۲. (ادبی) پیچیدگی شعر یا نثر بهسبب کلمات و کنایات دور از ذهن.
۳. [قدیمی] گره زدن.
〈 تعقید لفظی: (ادبی) پیچیدگی شعر یا نثر بهسبب الفاظ دشوار و درهم بودن کلمات و ضمایر، مانندِ این شعر: آهوی آتشیندم چون از بره برآید / کافور خشک گردد با مشک تر برابر (فصیحی: لغتنامه: بره). یعنی چون آفتاب به برج حمل درآید درازی روز و شب برابر میشود.
〈 تعقید معنوی: (ادبی) پیچیدگی شعر یا نثر بهسبب معانی یا کنایات دور از ذهن، مانندِ این شعر: چون از مه نو زنی عطارد / مریخ هدف شود مر آن را (خاقانی: ۳۴). منظور شاعر از مه نو کمان و از عطارد تیر است. یعنی چون تیری از کمان رها کنی به مریخ خواهد رسید.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اشکال، پیچش، پیچیدگی، غموض
۲. گره انداختن، گره زدن، پیچیدن، پیچاندن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعقید
واژگان مترادف و متضاد
۱. اشکال، پیچش، پیچیدگی، غموض ۲. گره انداختن، گره زدن، پیچیدن، پیچاندن
-
تعقید
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - گره زدن ، بسته کردن . 2 - شعر یا سخن پیچیده گفتن .
-
تعقید
لغتنامه دهخدا
تعقید. [ ت َ ] (ع مص ) بسته شدن . (دهار). ستبر گردانیدن دارو و جز آن . (تاج المصادر بیهقی ). جوشانیدن و سطبر کردن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). جوشانیدن چیزی تا غلیظ شود.(آنندراج ). جوشانیدن عسل و رب و جز آن تا غلیظ گردد. (از اقرب الموارد). || ...
-
تعقید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'qid ۱ سخن را پیچیده و درهم کردن.۲. (ادبی) پیچیدگی شعر یا نثر بهسبب کلمات و کنایات دور از ذهن.۳. [قدیمی] گره زدن.〈 تعقید لفظی: (ادبی) پیچیدگی شعر یا نثر بهسبب الفاظ دشوار و درهم بودن کلمات و ضمایر، مانندِ این شعر: آهوی...
-
واژههای مشابه
-
تعقيد
دیکشنری عربی به فارسی
پيچيدگي , بغرنجي , عوارض , عواقب , تودرتويي , ريزه کاري
-
تعقيد الأمر
دیکشنری عربی به فارسی
پيچيدگي موضوع
-
جستوجو در متن
-
تودرتویی
دیکشنری فارسی به عربی
تعقيد
-
بغرنجی
دیکشنری فارسی به عربی
تعقيد , زمجرة
-
ریزه کاری
دیکشنری فارسی به عربی
تعقيد , رشاقة
-
پیچیدگی موضوع
دیکشنری فارسی به عربی
تعقيد الأمر
-
عوارض
دیکشنری فارسی به عربی
تعقيد , فرض , مستحق , واجب
-
پیچیدگی
دیکشنری فارسی به عربی
اسهاب , تعقيد , متاهة
-
عواقب
دیکشنری فارسی به عربی
انحسار الموج , تعقيد