کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعقیب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تعقیب
/ta'qib/
معنی
۱. دنبال کردن؛ از پی چیزی رفتن؛ دنبال امری یا کسی را گرفتن.
۲. (حقوق) پیگرد.
۳. (اسم) اوراد و دعاهایی که بعد از نماز میخوانند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پیگیری
۲. پیرو، تعاقب، دنبالهروی، دنبالهگیری
۳. دنبال کردن، پیگرفتن
برابر فارسی
پیگرد، پیگیری، پی جویی، دنبال، دنبال کردن، پی گیر
فعل
بن گذشته: تعقیب کرد
بن حال: تعقیب کن
دیکشنری
chase, clampdown, hunt, pursuit
-
جستوجوی دقیق
-
تعقیب
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیگیری ۲. پیرو، تعاقب، دنبالهروی، دنبالهگیری ۳. دنبال کردن، پیگرفتن
-
تعقیب
فرهنگ واژههای سره
پیگرد، پیگیری، پی جویی، دنبال، دنبال کردن، پی گیر
-
pursuit
تعقیب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] آفندی که برای دنبال کردن دشمن یا قطع تماس نیروی درحالفرار او طراحی شده و هدف از انجام آن انهدام نیروی دشمن است
-
تعقیب
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) دنبال کردن ، از پی چیزی رفتن . 2 - (اِ.) دعایی که بعد از نماز خوانند. 3 - (اِمص .) پی گرد، پی گیری یا جست و جوی کسی به وسیلة نیروی انتظامی یا مقامات قضایی .
-
تعقیب
لغتنامه دهخدا
تعقیب . [ ت َ ] (ع اِ) اذکار و اورادی که پس از ادای نماز خوانند. (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
تعقیب
لغتنامه دهخدا
تعقیب . [ ت َ ] (ع مص ) زرد شدن میوه ٔ عرفج . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || از پی درداشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). از پس کسی درآمدن و در پس کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دنبال کردن . (از اقرب الموار...
-
تعقیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'qib ۱. دنبال کردن؛ از پی چیزی رفتن؛ دنبال امری یا کسی را گرفتن.۲. (حقوق) پیگرد.۳. (اسم) اوراد و دعاهایی که بعد از نماز میخوانند.
-
تعقیب
دیکشنری فارسی به عربی
متابعة , مسعي , مطاردة
-
واژههای مشابه
-
تعقیب شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. دنبالشدن، پیگیری شدن ۲. تحت تعقیب قرارگرفتن
-
تعقیب کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. دنبال کردن، پیگیری کردن، ادامه دادن ۲. تحتتعقیب قرار دادن
-
تعقیب کردن
لغتنامه دهخدا
تعقیب کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پی کردن . دنبال کردن مجرم یا متهمی را جهت دادرسی .
-
تعقیب کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اتل , بدلة , تابع (فعل ماض) , ثوم معمر , ذيل , کلب الصيد , مطاردة
-
radar flight-following
تعقیب راداری پرواز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی] دیدبانی و مشاهدۀ فرایند پرواز هواگرد رادارشناخته بر روی رادار سامانۀ ناوبری
-
منع تعقیب کیفری
دیکشنری فارسی به عربی
تبرية