کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعقل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تعقل
/ta'aqqol/
معنی
هوش و خرد پیدا کردن و به نیروی عقل به امری پی بردن؛ از روی فکر و خرد به کاری اندیشیدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. استدلال، تامل، تفکر، فکر
۲. اندیشیدن، اندیشه کردن
۳. خردمندی
فعل
بن گذشته: تعقل کرد
بن حال: تعقل کن
دیکشنری
conception, ratiocination
-
جستوجوی دقیق
-
تعقل
واژگان مترادف و متضاد
۱. استدلال، تامل، تفکر، فکر ۲. اندیشیدن، اندیشه کردن ۳. خردمندی
-
تعقل
فرهنگ فارسی معین
(تَ عَ قُّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) اندیشه کردن . 2 - (اِمص .) خردمندی .
-
تعقل
لغتنامه دهخدا
تعقل . [ ت َ ع َق ْ ق ُ ] (ع مص ) در یکدیگر آوردن انگشتان هر دو دست را تا بر شتر ایستاده سوار شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پای را دوتاکرده بر بن ران یا پیش مقدم زین نهادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطبا...
-
تعقل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'aqqol هوش و خرد پیدا کردن و به نیروی عقل به امری پی بردن؛ از روی فکر و خرد به کاری اندیشیدن.
-
تعقل
واژهنامه آزاد
از روی عقل وخرد به کاری فکر کردن
-
واژههای مشابه
-
تعقل کردن
واژگان مترادف و متضاد
اندیشه کردن، اندیشیدن، تفکر کردن
-
حسن تعقل
لغتنامه دهخدا
حسن تعقل . [ ح ُ ن ِ ت َ ع َق ْ ق ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خلق وسط است میان صرف فکر به ادراک چیزی که در تعقل مطلوب زائد بود و میان قصور فکر از تعقل تمامی مطلوب . (نفایس الفنون ).نوع پنجم از انواع هفت گانه تحت جنس حکمت و او عبارتست از آنکه در بحث ...
-
تعقل کردن
لغتنامه دهخدا
تعقل کردن . [ ت َع َق ْ ق ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فکر کردن در کاری و دریافتن و هوشیدن . (ناظم الاطباء). و رجوع به تعقل شود.
-
بی تعقل
دیکشنری فارسی به عربی
مستحيل التقدير
-
واژههای همآوا
-
تعغل
واژهنامه آزاد
کرخر
-
جستوجو در متن
-
مَا يَعْقِلُهَا
فرهنگ واژگان قرآن
تعقل نمی کنند - نمی اندیشند
-
مضایفان
لغتنامه دهخدا
مضایفان . [ م ُ ی َ ] (ع اِ) دو امر وجودی که وجود هر یک به قیاس با دیگری تعقل شود مثل ابوت و بنوت که با تعقل یکی از آن دو، دیگری نیز تعقل می گردد. (از تعریفات جرجانی ). و رجوع به تقابل شود.