کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعطش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تعطش
/ta'attoš/
معنی
۱. اظهار عطش کردن؛ خود را به تشنگی زدن.
۲. اظهار اشتیاق کردن به کسی یا چیزی، مانند اشتیاق تشنه به آب.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعطش
لغتنامه دهخدا
تعطش . [ ت َ ع َطْ طُ ] (ع مص ) تشنه نمودن بتکلف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تشنگی نمودن بی تشنگی . (از اقرب الموارد). || تشنگی و تشنه شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
تعطش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'attoš ۱. اظهار عطش کردن؛ خود را به تشنگی زدن.۲. اظهار اشتیاق کردن به کسی یا چیزی، مانند اشتیاق تشنه به آب.
-
جستوجو در متن
-
هافة
لغتنامه دهخدا
هافة. [ ف َ ] (ع ص ) ماده شتر زودتشنه شونده . (ناظم الاطباء). الناقة تعطش سریعاً. (قطر المحیط).
-
متعطش
لغتنامه دهخدا
متعطش . [ م ُ ت َ ع َطْ طِ ] (ع ص ) تشنه نماینده به تکلف . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که تشنگی را بهانه می کند. (ناظم الاطباء). || سخت تشنه ٔ آب . آرزومند و مشتاق آب : چند خواهی چو من برین لب چاه متعطش به آب حیوانش . سعدی .و ...
-
آرزومندی
لغتنامه دهخدا
آرزومندی . [ رِ م َ ] (حامص مرکب ) شوق . اشتیاق . پویه . تعطش . بَهْش . التیاع . توق . صبابت : سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی ندا آمد که واثق شو بالطاف خداوندی . حافظ.ورای حد تقریر است شرح آرزومندی . حافظ.حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتدهمانا ب...