کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعسر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تعسر
/ta'assor/
معنی
۱. دشوار شدن؛ سخت شدن.
۲. دشواری و سختی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پریشانی، تنگدستی، دشواری، سختی، عسرت، مضیقه
۲. دشوار شدن، سخت شدن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعسر
واژگان مترادف و متضاد
۱. پریشانی، تنگدستی، دشواری، سختی، عسرت، مضیقه ۲. دشوار شدن، سخت شدن
-
تعسر
فرهنگ فارسی معین
(تَ عَ سُّ) [ ع . ] (مص ل .) دشوار شدن ، سخت شدن .
-
تعسر
لغتنامه دهخدا
تعسر. [ ت َ ع َس ْ س ُ ] (ع مص ) دشخوار شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). دشوار شدن . (دهار). دشوار و سخت گردیدن کار بر کسی و ملتوی گردیدن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ملتبس و مشتبه گردیدن سخن بر کسی . (منتهی...
-
تعسر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'assor ۱. دشوار شدن؛ سخت شدن.۲. دشواری و سختی.
-
واژههای همآوا
-
تاثر
واژگان مترادف و متضاد
۱. اندوه، اندوهگینی، انفعال، حزن، دلتنگی، رقت، غم ۲. اثرپذیری ≠ شعف
-
تأثر
فرهنگ فارسی معین
(تَ أَ ثُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - اندوهگین شدن . 2 - اثر پذیرفتن .
-
تآصر
لغتنامه دهخدا
تآصر. [ ت َ ص ُ ] (ع مص ) تجاور. همسایگی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
طاثر
لغتنامه دهخدا
طاثر. [ ث ِ ] (ع ص ، اِ) شیر خفته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رائب . شیر کلچیده . ماست . شیر تیره . (مهذّب الاسماء).
-
تعثر
لغتنامه دهخدا
تعثر. [ ت َ ع َث ْ ث ُ ] (ع مص ) بسر درآمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). شکوخیدن و بسر درآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). لغزیدن و بسر درافتادن . (از اقرب الموارد). || شکوخیدن زبان در سخن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء)....
-
تعصر
لغتنامه دهخدا
تعصر. [ ت َ ع َص ْ ص ُ ] (ع مص ) شیره شدن . (تاج المصادر بیهقی ). فشرده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). استخراج آب انگور و جز آن . مطاوع تعصیر است و یقال : عصره فتعصر. (از اقرب الموارد). || پناه با کسی یا چیزی دادن . (تاج المصادر بیهق...
-
تاثر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'assor ۱. اثر پذیرفتن؛ قبول اثر کردن.۲. اندوهگین شدن.
-
جستوجو در متن
-
عسرت
واژگان مترادف و متضاد
افلاس، تعسر، تنگدستی، تنگی، تهیدستی، دشواری، سختی، ضراء، عسر، فقر، نداری
-
مضیقه
واژگان مترادف و متضاد
۱. تعسر، تنگنا، صعوبت، ضیق، عسرت ۲. کار سخت ۳. سختگیری کردن