کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعزیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تعزیر
/ta'zir/
معنی
۱. نکوهش کردن؛ ملامت و سرزنش کردن.
۲. ادب کردن.
۳. چوب زدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تادیب، تنبیه، کیفر، گوشمالی، مجازات
۲. ضرب کمتر از حد
۳. ادب کردن
۴. مجازات کردن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعزیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. تادیب، تنبیه، کیفر، گوشمالی، مجازات ۲. ضرب کمتر از حد ۳. ادب کردن ۴. مجازات کردن
-
تعزیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) گوشمالی دادن ، ادب کردن .
-
تعزیر
لغتنامه دهخدا
تعزیر. [ ت َ ] (ع اِ) ضربی که کمتر از حد باشد و یا سخت ترین ضرب . (ناظم الاطباء). تأدیب کمتر از حد. (از اقرب الموارد). سیاست و عقوبت .
-
تعزیر
لغتنامه دهخدا
تعزیر. [ ت َ ] (ع مص ) نکوهیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ملامت کردن . (از اقرب الموارد) : گر خود همه بیداد کند هیچ مگوییدتعزیر دلارام به از ذل شفاعت . سعدی .به لشکر نامه فرستاد و ایشان را به تعزیر و تمویه و مواعید زود بفریفت . (ترجمه ٔ تاریخ ی...
-
تعزیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'zir ۱. نکوهش کردن؛ ملامت و سرزنش کردن.۲. ادب کردن.۳. چوب زدن.
-
واژههای مشابه
-
تعزیر کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ادب کردن، تادیب کردن، به مجازات رساندن، گوشمالدادن، تنبیه کردن، مجازات کردن ۲. ملامت کردن، نکوهش دادن ≠ آفرین گفتن
-
تعزیر کردن
لغتنامه دهخدا
تعزیر کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عقوبت کردن . (ناظم الاطباء) : دانی که چنگ و عود چه تقریر می کنندپنهان خورید باده که تعزیر می کنند. حافظ.رجوع به تعزیر شود.
-
واژههای همآوا
-
تعذیر
واژگان مترادف و متضاد
بهانه آوردن، بهانه تراشی کردن، بهانه ساختن، عذر آوردن، عذرتراشی کردن
-
تعذیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص ل .) عذر آوردن .
-
تعذیر
لغتنامه دهخدا
تعذیر. [ ت َ ] (ع مص ) ثابت نشدن کسی را عذری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || عذر بدروغ آوردن . (زوزنی ). عذر آوردن . (آنندراج ). || مبالغه کردن در عذر کسی . (از اقرب الموارد). || دمیدن سبزه ٔ رخسار غلام . (منتهی الارب ) (ناظم ال...
-
تعذیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'zir ۱. عذر آوردن؛ بهانه ساختن.۲. کوتاهی کردن در امری.
-
جستوجو در متن
-
حد زدن
واژگان مترادف و متضاد
مجازات کردن، تعزیر کردن، اجرا کردن (حد شرعی)