کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعریق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تعریق
/ta'riq/
معنی
۱. عرق کردن.
۲. به عرق آوردن.
۳. شراب را با مقدار کمی آب مخلوط کردن.
۴. ظرف را اندکی آب کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. خوی کردن، عرق کردن
۲. عرقریزی
۳. مخلوط کردن (آب، شراب)
دیکشنری
perspiration, sweat
-
جستوجوی دقیق
-
تعریق
واژگان مترادف و متضاد
۱. خوی کردن، عرق کردن ۲. عرقریزی ۳. مخلوط کردن (آب، شراب)
-
تعریق
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - شراب را با کمی آب مخلوط کردن . 2 - عرق کردن .
-
تعریق
لغتنامه دهخدا
تعریق . [ ت َ ] (ع مص ) شراب با آب اندک بیامیختن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ممزوج گردانیدن شراب را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || رگ دار کردن شراب را از آب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پر ناکرد...
-
تعریق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'riq ۱. عرق کردن.۲. به عرق آوردن.۳. شراب را با مقدار کمی آب مخلوط کردن.۴. ظرف را اندکی آب کردن.
-
تعریق
دیکشنری فارسی به عربی
تعرق
-
واژههای مشابه
-
perspiration 1, sudation 1, sweating 1
تعریق 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] عرق کردن در نتیجۀ فعالیت غدد عرق یا تبخیر آب از سطوح مرطوب بدن
-
تعریق 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] ← زهش
-
sensible perspiration
تعریق محسوس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] تعریق ناشی از فعالیت غدد عرق
-
insensible perspiration, transpiration 2
تعریق نامحسوس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] از دست دادن آب بهصورت بخار از سطوح مرطوب بدن، مانند پوست و درخت نایژهای (bronchial tree)
-
جستوجو در متن
-
deflagration
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعریق
-
defrays
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعریق می کند، تسویه کردن
-
hypohydrosis
کمعرقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] کاهش شدید و غیرطبیعی تعریق بدن
-
guttational
زهشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] مربوط به زهش/ تعریق متـ . تعریقی