کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعریف کردن از پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
compliment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعریف و تمجید، تعریف، تعارف، خوشامد، درود، خوش ایند، خوش آمد، تعریف کردن از، خوشامد گفتن، خوشامد گویی کردن
-
glorifying
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکوه دادن، جلال دادن، تجلیل کردن، تعریف کردن از، ستودن، تکریم کردن، ستایش کردن، مشهور کردن، علم کردن، بر جسته کردن
-
glorifies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
افتخار می کند، جلال دادن، تجلیل کردن، تعریف کردن از، ستودن، تکریم کردن، ستایش کردن، مشهور کردن، علم کردن، بر جسته کردن
-
glorified
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکوهمند، جلال دادن، تجلیل کردن، تعریف کردن از، ستودن، تکریم کردن، ستایش کردن، مشهور کردن، علم کردن، بر جسته کردن
-
glorify
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکوه دادن، جلال دادن، تجلیل کردن، تعریف کردن از، ستودن، تکریم کردن، ستایش کردن، مشهور کردن، علم کردن، بر جسته کردن
-
compliments
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعریف، تعارف، خوشامد، درود، خوش ایند، خوش آمد، تعریف کردن از، خوشامد گفتن، خوشامد گویی کردن
-
complimenting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کامپيوتر، تعریف کردن از، خوشامد گفتن، خوشامد گویی کردن
-
complimented
دیکشنری انگلیسی به فارسی
complimented، تعریف کردن از، خوشامد گفتن، خوشامد گویی کردن
-
unreel
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی اعتنایی، واچر خاندن، از قرقره باز کردن، باز گفتن، تعریف کردن
-
unreeled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
unreled، واچر خاندن، از قرقره باز کردن، باز گفتن، تعریف کردن
-
unreeling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انعطاف پذیری، واچر خاندن، از قرقره باز کردن، باز گفتن، تعریف کردن
-
unreels
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی رحم، واچر خاندن، از قرقره باز کردن، باز گفتن، تعریف کردن
-
بازارتیزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] bāzārtizi بازارگرمی؛ عمل تیز کردن یا گرم کردن بازار؛ تعریف بیشازحد از کالا برای جلب کردن مشتری.
-
خودستایی کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. رجز خواندن، لاف زدن، رجزخوانی کردن، خود را ستودن، خودنمایی کردن، از خود تعریف کردن ۲. کبر ورزیدن، تبختر فروختن
-
به به کردن
لغتنامه دهخدا
به به کردن . [ ب َه ْ ب َه ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، تحسین گفتن . آفرین کردن . تعریف فراوان کردن از چیزی .