کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعریض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تعریض
/ta'riz/
معنی
۱. به کنایه و به اشاره چیزی گفتن؛ کنایه زدن؛ سخن سربسته گفتن.
۲. به پهنای چیزی افزودن؛ عریض کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. استعاره، تلویح، کنایه
۲. اشاره، ایما
۳. بهکنایه سخن گفتن
۴. پهناوری، عریضسازی، گسترش
۵. پهن کردن، عریض کردن
فعل
بن گذشته: تعریض کرد
بن حال: تعریض کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعریض
واژگان مترادف و متضاد
۱. استعاره، تلویح، کنایه ۲. اشاره، ایما ۳. بهکنایه سخن گفتن ۴. پهناوری، عریضسازی، گسترش ۵. پهن کردن، عریض کردن
-
enlargement 2
تعریض
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] افزایش عرض راهها در قوسها و سربالاییها
-
تعریض
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - به کنایه سخن گفتن . 2 - عریض کردن .
-
تعریض
لغتنامه دهخدا
تعریض . [ ت َ ] (ع مص ) سخن سربسته گفتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (دهار).بکنایه سخن گفتن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خلاف تصریح . متعد بالباء و باللام . و از این معنی است معاریض در گفتار و آن توریه است بچیزی ...
-
تعریض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'riz ۱. به کنایه و به اشاره چیزی گفتن؛ کنایه زدن؛ سخن سربسته گفتن.۲. به پهنای چیزی افزودن؛ عریض کردن.
-
واژههای مشابه
-
طعنه و تعریض
لغتنامه دهخدا
طعنه و تعریض . [ طَ ن َ / ن ِ وُ ت َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) از اتباع است . به کنایه سخن گفتن : سخن به طعنه و تعریض گفت . رجوع به تعریض شود.
-
تعریض و کنایه
فرهنگ گنجواژه
کنایه زدن.
-
واژههای همآوا
-
تعریز
لغتنامه دهخدا
تعریز. [ ت َ ] (ع مص ) گرفته و ترنجیده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || پوشیدن چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تعریض کردن در خصومت و در خطبت . (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از ...
-
تاریز
واژهنامه آزاد
بمعنی ثابت گردانیدن . استوار کردن محکم کردن .
-
تاریز
واژهنامه آزاد
تاریز نام منطقه ای است در میان راه قشلاق و ییلاق طایفه عنا در میانه کوه عنا از بخش مرکزی شهرستان باشت بابویی مردمان روستا در اوایل فصل بهار از کوهپایه به سمت بالای کوه حرکت کرده و پس از 1 روز به منطقه تاریز رسیده در آنجا اتراق کرده و به بررسی بارهای ...
-
جستوجو در متن
-
گسترش
واژگان مترادف و متضاد
انبساط، بسط، تعریض، توسعه، سعه، وسعت
-
ایما
واژگان مترادف و متضاد
استعاره، اشاره، تعریض، رمز، کنایه، گوشه