کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعرض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تعرض
/ta'arroz/
معنی
۱. حمله کردن.
۲. دستدرازی کردن.
۳. [قدیمی] به امری یا کاری پرداختن.
۴. [قدیمی] متعرض شدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اعتراض، پرخاش، تجاوز، تعدی، تهاجم، حمله، درازدستی، دستاندازی، شکایت، شکوه، عتاب، تخالف، هجوم
۲. روی برگردانیدن
۳. دستدرازی کردن
برابر فارسی
درازدست
فعل
بن گذشته: تعرض کرد
بن حال: تعرض کن
دیکشنری
aggression, offense, offensive, offensiveness
-
جستوجوی دقیق
-
تعرض
واژگان مترادف و متضاد
۱. اعتراض، پرخاش، تجاوز، تعدی، تهاجم، حمله، درازدستی، دستاندازی، شکایت، شکوه، عتاب، تخالف، هجوم ۲. روی برگردانیدن ۳. دستدرازی کردن
-
تعرض
فرهنگ واژههای سره
درازدست
-
تعرض
فرهنگ فارسی معین
(تَ عَ رُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - به کاری پرداختن . 2 - دست درازی کردن .
-
تعرض
لغتنامه دهخدا
تعرض . [ ت َ ع َرْ رُ ] (ع مص ) پیش آمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). پیش آمدن و در پی کسی شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پیش آمدن کسی را و به چیزی در پرداختن . (غیاث اللغات ). پیش آمدن کسی را. (آنندراج ). پیش آمدن و طلب کردن . (از ا...
-
تعرض
دیکشنری عربی به فارسی
درمعرض گذاري , اشکاري , افشاء , نمايش , اراءه
-
تعرض
دیکشنری عربی به فارسی
بي پناه گذاشتن , بي حفاظ گذاردن , درمعرض گذاشتن , نمايش دادن , افشاء کردن
-
تعرض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'arroz ۱. حمله کردن.۲. دستدرازی کردن.۳. [قدیمی] به امری یا کاری پرداختن.۴. [قدیمی] متعرض شدن.
-
تعرض
دیکشنری فارسی به عربی
غزو
-
واژههای مشابه
-
تُعْرِضْ
فرهنگ واژگان قرآن
که اعراض کني-که رو بگرداني
-
تعرض کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. اعتراض کردن، متعرض شدن ۲. پرخاش کردن، عتاب کردن ۳. تجاوز کردن، دستاندازی کردن
-
تعرض کردن
لغتنامه دهخدا
تعرض کردن . [ ت َ ع َرْ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مخالفت و ممانعت نمودن و بازداشتن و دست درازی کردن . (ناظم الاطباء). آسیب رسانیدن . آزار دادن . گزند رسانیدن : آواز دادم قوم خویش ... ایشان را گفتم گواه باشید که من پیغام امیرالمؤمنین معتصم میگذارم ، بر ...
-
تخطی و تعرض
فرهنگ گنجواژه
سرپیچی.
-
واژههای همآوا
-
تارز
لغتنامه دهخدا
تارز. [ رِ ] (ع ص ) سخت وصلب . || مرده . (آنندراج ) (منتهی الارب ).