کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعدیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تعدیه
/ta'diye/
معنی
۱. روا داشتن؛ نافذ گرانیدن.
۲. امری را رها و ترک کردن.
۳. کسی را از کاری منصرف ساختن.
۴. (ادبی) متعدی ساختن فعل لازم.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعدیه
فرهنگ فارسی معین
(تَ یِ) [ ع . تعدیة ] (مص م .) 1 - کسی را از کاری منصرف کردن . 2 - فعل لازم را متعدی کردن . 3 - گذرانیدن .
-
تعدیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تعدیَة] [قدیمی] ta'diye ۱. روا داشتن؛ نافذ گرانیدن.۲. امری را رها و ترک کردن.۳. کسی را از کاری منصرف ساختن.۴. (ادبی) متعدی ساختن فعل لازم.
-
واژههای مشابه
-
تعدیة
لغتنامه دهخدا
تعدیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) بازگردانیدن از کاری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مشغول ساختن کسی را بکاری . || بازگرداندن کسی را از کاری . || واگذاشتن کسی کاری را. (از اقرب الموارد). || فاگذرانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ...
-
واژههای همآوا
-
تادیه
واژگان مترادف و متضاد
۱. ادا، پرداخت، بازپرداخت ۲. پرداخت کردن، گزاردن، ادا کردن ≠ دریافت
-
تأدیه
فرهنگ فارسی معین
(تَ یِ) [ ع . تأدیة ] 1 - (مص م .) گزاردن ، پرداختن . 2 - (اِمص .) پرداخت .
-
تادیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تٲدیَة] ta'diye ۱. ادا کردن.۲. پرداختن پول یا وام.
-
تادیه
واژهنامه آزاد
ادا کردن ، تحویل دادن
-
تأدیه
واژهنامه آزاد
پرداخت , پرداخت کردن ,ادا کردن
-
جستوجو در متن
-
شاشانیدن
لغتنامه دهخدا
شاشانیدن . [ دَ ] (مص ) تعدیه ٔ شاشیدن . شاشاندن . رجوع به شاشیدن و شاشاندن شود.
-
شاشاندن
لغتنامه دهخدا
شاشاندن . [ دَ ] (مص ) تعدیه ٔ شاشیدن . شاشانیدن . واداشتن به شاشیدن . وادار کردن که بشاشد. رجوع به شاشیدن شود.
-
تفعیل
لغتنامه دهخدا
تفعیل . [ ت َ ] (ع مص ) یکی از اوزان ابواب ثلاثی مزیدفیه و این باب بیشتر برای تعدیه ٔ فعل آید. و رجوع به نشوء اللغة ص 15 شود.
-
اندن
لغتنامه دهخدا
اندن . [ اَ دَ ] (پسوند) یا انیدن علامت تعدیه ٔ فعل است در زبان فارسی . (یادداشت مؤلف ). در دستور پنج استاد ج 1 ص 112 آمده : «طریق متعدی ساختن فعل آن است که به آخر صیغه ٔ امر حاضر مفرد (آنید) یا (اند) افزوده و ماضی فعل را بوجود آورند و سایر صیغه ها ...