کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعدید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تعدید
/ta'did/
معنی
۱. (ادبی) در بدیع، آوردن نامهای متعدد بر یک سیاق، مانندِ این شعر: توانگری و جوانی و رنگوبوی بهار / شراب و سبزه و آب روان و روی نگار؛ سیاقةالاعداد.
۲. [قدیمی] شمردن؛ برشمردن؛ بهشمار آوردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعدید
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) شماره کردن .
-
تعدید
لغتنامه دهخدا
تعدید. [ ت َ ] (ع مص ) به استقصای چیزی شمردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). شمردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). شمار کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || شمار کردن مناقب مرده . (از اقرب الموارد). || مالی که آن را عدد...
-
تعدید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'did ۱. (ادبی) در بدیع، آوردن نامهای متعدد بر یک سیاق، مانندِ این شعر: توانگری و جوانی و رنگوبوی بهار / شراب و سبزه و آب روان و روی نگار؛ سیاقةالاعداد.۲. [قدیمی] شمردن؛ برشمردن؛ بهشمار آوردن.
-
جستوجو در متن
-
احصا
واژگان مترادف و متضاد
آمار، آمارگیری، تعدید، حساب، سرشماری
-
تعداد
واژگان مترادف و متضاد
۱. اندازه، شمار، شماره، عدد، عده، مقدار، مقیاس، میزان ۲. تعدید، شمارش، ۳. شمارش کردن، شمردن
-
احصاء
لغتنامه دهخدا
احصاء. [ اِ ] (ع مص ) شمردن . تعدید. شماره کردن . بشمردن . || نگاه داشتن . حفظ کردن . ضبط کردن . حفظ. وقایه . || دریافتن . (منتهی الارب ). || نوشتن . || دانستن . || توانستن . || سیراب کردن . (تاج المصادر). سیراب گردانیدن . (منتهی الارب ).
-
ارخوطس
لغتنامه دهخدا
ارخوطس . [ اَ طَ ] (اِخ ) قفطی در تاریخ الحکماءدر زمره ٔ تألیفات ارسطوطالیس آرد: کتابه الملقب بارخوطس سه مقالات . و نیز ابن ابی اصیبعه در تعدید مؤلفات ارسطو گوید: کتاب ارخوطس ثلاث مقالات . رجوع به تاریخ الحکماء چ لیبسک ص 43 و عیون الانباء ج 1 ص 67 ...
-
سیاقةالاعداد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (ادبی) siyāqatol'a'dād در بدیع، آوردن پشتِسرِهم چند اسم در یک جمله یا بیت که بعد یکایک آنها را وصف کند، مانند این شعر: دارم در انتظار تو ای ماه سنگدل / دارم ز اشتیاق تو ای سرو سیمبر ـ دل گرم و باد سرد و غم افزون و صبر کم / رخ ...
-
ترطیل
لغتنامه دهخدا
ترطیل . [ ت َ ] (ع مص )چرب کردن موی را به روغن . (تاج المصادر بیهقی ). نرم گردانیدن مو به روغن و شکستن و فروهشتن و گذاشتن آن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). نرم کردن موی به روغن و گذاشتن و شانه زدن و فروهشتن آن . (از المنجد). نرم گردان...
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ](اِخ ) ابن سلیمان . وی طبیب و حکیم و ریاضی دان و فلکی و از مردم مصر بود. و در روزگار العزیز باﷲ و فرزندش الحاکم می زیست و زمان الظاهر لاعزار دین اﷲ فرزند الحاکم را نیز درک کرد. او راست : 1- اختصار کتاب الحاوی ، در طب . 2- الامثلة و التجا...
-
جبلی
لغتنامه دهخدا
جبلی . [ ج َ ب َ ] (اِخ ) امام ، بدیعالزمان ، سید عبدالواسعبن عبدالجامعبن عمربن ربیع غرجستانی جبلی .از شعراء کرام و ادیبان والامقام روزگار غزنویه و آل سلجوق است . وی از خاندانی علوی بود و در غرجستان ولادت یافت و به همین سبب به جبلی تخلص مینمود. عوفی ...
-
استقصاء
لغتنامه دهخدا
استقصاء.[ اِ ت ِ ] (ع مص ) جهد تمام کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). کوشش تمام کردن . (منتهی الارب ). سعی و کوشش بسیار. (غیاث ). || طلب نهایت چیزی کردن . (غیاث ). || به نهایت چیزی رسیدن . (منتهی الارب ) (غیاث ). تقصی . به غایت رسیدن . به پایان ر...
-
ضرورت
لغتنامه دهخدا
ضرورت . [ ض َ رو رَ ] (ع اِ)ضرورة. نیاز و حاجت . (منتهی الارب ). حاجت . (منتخب اللغات ) : اکنون ضرورتی پیش آمده است . (کلیله و دمنه ). درویشی را ضرورتی پیش آمد کسی گفت فلان نعمتی دارد بی قیاس . (گلستان ). درویشی را ضرورتی پیش آمدگلیم یاری بدزدید. (گل...