کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعجج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعجج
لغتنامه دهخدا
تعجج .[ ت َ ع َج ْ ج ُ ] (ع مص ) پردود شدن خانه . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). از دود پر گردیدن خانه ،مطاوع تعجیج است ، یقال : عجج البیت فتعجج . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به تعجیج شود.
-
جستوجو در متن
-
متعجج
لغتنامه دهخدا
متعجج . [ م ُ ت َ ع َج ْ ج ِ ] (ع ص ) خانه که از دود پر گردد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خانه ٔ پر از دود. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعجج شود.
-
پردود
لغتنامه دهخدا
پردود. [ پ ُ ] (ص مرکب ) پر از دخان . تعجج ؛ پردود شدن خانه . (تاج المصادر بیهقی ). || (تنباکو، قلیان ...) که دود بسیار از آن برآید. || پردرد. اندوهگین : روانش ز اندیشه پردود بودکه زروان بداندیش مهبود بود.فردوسی .