کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعثکل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعثکل
لغتنامه دهخدا
تعثکل . [ ت َ ع َ ک ُ ] (ع مص ) بسیارخوشه گردیدن عذق . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بسیارخوشه گردیدن عذق یعنی خرمابن با بار. (ناظم الاطباء). عذق متعثکِل و معثکَل و نخلة متعثکله ، نعت است از آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
متعثکل
لغتنامه دهخدا
متعثکل . [ م ُ ت َ ع َ ک ِ / ک َ ] (ع ص ) خرمابن که بسیار خوشه گردد. (آنندراج ). نعت است از تعثکل . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
نوض
لغتنامه دهخدا
نوض . [ ن َ ] (ع اِ) پیوندمیان سرین و پشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). وصلةو پیوند بین عَجُز و متن . (از بحر الجواهر) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || استخوان دمغزه . (منتهی الارب ). عصعص .(اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (متن اللغة). || جای برآ...