کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعتیق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعتیق
لغتنامه دهخدا
تعتیق . [ ت َ ] (ع مص ) کهنه کردن . (تاج المصادر بیهقی ). کهنه کردن خمر. (زوزنی ). کهنه و دیرینه کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کهنه کردن جامه . (از اقرب الموارد). || بسیار شاخ خرما بریدن . (تاج المصادر بیهقی ). || گَزیدن . (منتهی ا...
-
جستوجو در متن
-
کهنه کردن
لغتنامه دهخدا
کهنه کردن . [ک ُ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ارثاث . تعتیق . اِخلاق .اِبلاء. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فرسوده ساختن : انتضاء؛ کهنه کردن جامه . (تاج المصادر بیهقی ).
-
معتق
لغتنامه دهخدا
معتق . [ م ُ ع َت ْ ت َ ] (ع ص ) کهنه و دیرینه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) : با بخت جوان زیاد و با شادی تا بوی بود می معتق را. قطران (دیوان چ محمد نخجوانی ص 13).و رجوع به تعتیق و معتقة شود.
-
دیرینه
لغتنامه دهخدا
دیرینه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) کهنه . (غیاث ) قدیم . کهن . دیرین . قدیمه : عادی ؛ سخت دیرینه . (یادداشت مؤلف ) : چو ارجاسب آگاه شد شاد شداز اندوه دیرینه آزاد شد. دقیقی .و دیگر سواری ز گردنکشان که از رزم دیرینه دارد نشان . فردوسی .بپوشید جوشن همه ک...