کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعاقب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تعاقب
/ta'āqob/
معنی
عقب هم رفتن؛ از پی هم آمدن؛ دنبال کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پیگیری
۲. تعقیب، دنبال
۳. پیگیری کردن، دنبال کردن ≠ رها کردن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعاقب
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیگیری ۲. تعقیب، دنبال ۳. پیگیری کردن، دنبال کردن ≠ رها کردن
-
تعاقب
فرهنگ فارسی معین
(تَ قُ) [ ع . ] (مص م .) 1 - از پی هم آمدن . 2 - کسی را دنبال کردن .
-
تعاقب
لغتنامه دهخدا
تعاقب . [ ت َ ق ُ ] (ع مص ) پیروی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). از پس یکدیگر درآمدن . (زوزنی ) (از دهار) (از آنندراج ): لایتعاقب علیه اللیل و النهار. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 298). تعاقب هر دو [ شب و روز ] بر فانی گردانیدن جان .... مصروف است . (...
-
تعاقب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'āqob عقب هم رفتن؛ از پی هم آمدن؛ دنبال کردن.
-
تعاقب
دیکشنری فارسی به عربی
مسعي
-
واژههای مشابه
-
تعاقب کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تابع (فعل ماض)
-
تعاقب کننده
دیکشنری فارسی به عربی
مطارد
-
جستوجو در متن
-
pursuance
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیگیری، تعاقب
-
پیگیری
واژگان مترادف و متضاد
پیجویی، تعاقب، تعقیب، ردجویی، ردگیری، سراغ
-
heeler
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هلیکر، پاشنه ساز، تعاقب کننده، تندپا
-
pursuit
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دستیابی، تعقیب، دنبال، حرفه، پیگرد، تعاقب، پیشه
-
مطارد
دیکشنری عربی به فارسی
دنبال کننده , مشروبي که بدرقه نوشابه اي باشد , تعاقب کننده
-
heelers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هلیتر، پاشنه ساز، تعاقب کننده، تندپا