کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعارف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تعارف
/ta'ārof/
معنی
۱. به یکدیگر خوشامد گفتن.
۲. چیزی به هم پیشکش دادن.
۳. [قدیمی] یکدیگر را شناختن.
۴. [قدیمی] اظهار آشنایی کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. چربزبانی،
۲. شیرینزبانی، مهربانی
۳. پیشکش، عطا، هدیه
۴. تکلف
۵. پیشکش کردن،
۶. خوشامد گفتن
فعل
بن گذشته: تعارف کرد
بن حال: تعارف کن
دیکشنری
ceremony, courtesies, pleasantry
-
جستوجوی دقیق
-
تعارف
واژگان مترادف و متضاد
۱. چربزبانی، ۲. شیرینزبانی، مهربانی ۳. پیشکش، عطا، هدیه ۴. تکلف ۵. پیشکش کردن، ۶. خوشامد گفتن
-
تعارف
فرهنگ فارسی معین
(تَ رُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - خوشامد گفتن . 2 - پیشکش دادن . 3 - اظهار آشنایی کردن . 4 - در فارسی به معنی اغراق در ادای احترام و سپاسگزاری . ؛ ~ ِ شاه عبدالعظیمی تعارف ظاهری و غیرواقعی ، تعارف توخالی .
-
تعارف
لغتنامه دهخدا
تعارف . [ ت َ رُ ] (ع مص ) یکدیگر را شناختن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). همدیگر را شناختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط). شناختن دو نفر یکدیگر را. (فرهنگ نظام ). || در تداول امروزی ، خوش آم...
-
تعارف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'ārof ۱. به یکدیگر خوشامد گفتن.۲. چیزی به هم پیشکش دادن.۳. [قدیمی] یکدیگر را شناختن.۴. [قدیمی] اظهار آشنایی کردن.
-
تعارف
دیکشنری فارسی به عربی
تحية , تقدير , فروسية
-
واژههای مشابه
-
تعارف دادن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیشکشدادن، هدیه دادن، کادو کردن ۲. رشوه دادن
-
تعارف دادن
لغتنامه دهخدا
تعارف دادن . [ ت َ رُ دَ ] (مص مرکب ) تعارف فرستادن . هدیه و پیشکش فرستادن و دادن . (ناظم الاطباء).
-
تعارف فرستادن
لغتنامه دهخدا
تعارف فرستادن . [ ت َ رُ ف ِ رِ دَ ] (مص مرکب ) تعارف دادن . رجوع به همین کلمه شود.
-
تعارف کردن
لغتنامه دهخدا
تعارف کردن . [ ت َ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کسی را به مهمانی یا گرفتن چیزی خواندن . و رجوع به تعارف شود.
-
خوش تعارف
لغتنامه دهخدا
خوش تعارف . [خوَش ْ / خُش ْ ت َ رُ ] (ص مرکب ) آنکه خوب آداب برخورد نگاه دارد. آنکه بوقت برخورد و ملاقات با حُسن وجه خوش رویی و ادب کند. خوش برخورد. نیک تعارف . خوش ملاقات .
-
تعارف شابدوالعظیمی
لهجه و گویش تهرانی
تعارف بی محتوا
-
تعارف وتکه
فرهنگ گنجواژه
تعارف غذا.
-
تعارف و تواضع
فرهنگ گنجواژه
خضوع.