کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعارض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تعارض
/ta'āroz/
معنی
۱. اختلاف داشتن.
۲. [قدیمی] متعرض و مزاحم یکدیگر شدن.
۳. [قدیمی] با هم مخالفت کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اختلاف، تخالف، تعاند، خلافورزی، دشمنی، ستیز، عناد، عنادورزی، کشمکش، معارضه
۲. خلافورزی کردن، متعرض شدن
۳. ناسازگاری
فعل
بن گذشته: تعارض کرد
بن حال: تعارض کن
دیکشنری
opposition
-
جستوجوی دقیق
-
تعارض
واژگان مترادف و متضاد
۱. اختلاف، تخالف، تعاند، خلافورزی، دشمنی، ستیز، عناد، عنادورزی، کشمکش، معارضه ۲. خلافورزی کردن، متعرض شدن ۳. ناسازگاری
-
conflict 1
تعارض
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] منازعۀ آشکار و غالباً مستمر بین طرفهای ناسازگار و متخاصم
-
تعارض
فرهنگ فارسی معین
(تَ رُ) [ ع . ] (مص ل .) متعرض یکدیگر شدن ، ناسازگاری کردن .
-
تعارض
لغتنامه دهخدا
تعارض . [ ت َ رُ ] (ع مص ) یکدیگر را پیش آمدن . (زوزنی ).خلاف یکدیگر آمدن خبر و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). معارضه کردن یکی با دیگری . (از اقرب الموارد) : کفشگر در معرض تعارض درحال سر تفکر به گریبان حیرت فروبرد. (ترجمه ٔ محاسن ا...
-
تعارض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'āroz ۱. اختلاف داشتن.۲. [قدیمی] متعرض و مزاحم یکدیگر شدن.۳. [قدیمی] با هم مخالفت کردن.
-
تعارض
واژهنامه آزاد
تَعارُض:متعرض ومزاحم شدن, باهم خلاف کردن, اختلاف داشتن 1 -( مصدر ) خلاف یکدیگر ورزیدن متعرض یکدیگر شدن با هم اختلاف داشتن . 2 - ( اسم ) خلاف ورزی معارضه . جمع:تعارضات .
-
واژههای مشابه
-
تعارض داشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ناسازگار بودن ۲. معارض بودن، معارضه داشتن ۳. عناد داشتن ۴. اختلاف داشتن، خلافورزیدن
-
protracted conflict
تعارض مستمر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] تعارضی که سالیان متمادی ادامه دارد
-
conflict resolution
حل تعارض
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] فرایند پایان دادن به تعارض ازطریق تجدیدنظر در روابط طرفها بهگونهایکه اهداف آنها بدون تعارض محقق شود یا اهدافشان دیگر با هم تعارضی نداشته باشد
-
تعارض أفکار
دیکشنری فارسی به عربی
تصارع الآراء ، تضارب الآراء
-
واژههای همآوا
-
تعارز
لغتنامه دهخدا
تعارز. [ ت َ رُ ] (ع مص ) منقبض و ترنجیده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
intervariation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعارض