کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعادل خنثی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تعادل گرانشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← ترازمندی پخشی
-
thermal equilibrium
تعادل گرمایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] حالتی که در آن دمای تعادل اجزای سامانه، یکسان و با دمای محیط سازگار باشد
-
تعادل گرما
دیکشنری فارسی به عربی
دفء
-
عدم تعادل
دیکشنری فارسی به عربی
عدم التوازن
-
عدم تعادل
واژهنامه آزاد
ناترازمندی.
-
balun, balanced converter, line-balance converter, balun transformer, balanced-to-unbalanced transformer
مدار تعادل و تطبیق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] افزارۀ متعادلکننده و تطبیقدهندۀ دو رسانۀ مختلف متـ . متوت
-
crankshaft counterbalance
وزنۀ تعادل میللنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] هریک از وزنههای متصل به میللنگ که سبب تعادل دینامیکی مجموعۀ میللنگ و پیستون میشود
-
gravitational equilibrium
ترازمندی گرانشی، تعادل گرانشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← ترازمندی پخشی
-
تعادل آبایستایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← ترازمندی آبایستایی
-
supply demand equilibrium
تعادل عرضه و تقاضا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] وضعیتی که در آن عرضه و تقاضا برابر میشوند تا قیمتها و مقادیر به تعادل برسند
-
subgame perfect equilibrium
تعادل کامل خُردبازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] راهبردی که بیانگر یک تعادل نش (Nash equilibrium) برای هر خُردبازی از بازی اصلی است؛ این راهبرد دارای دو ویژگی است: 1. بازیگران فقط بخشی از بازی بزرگتر را انجام میدهند؛ 2. رفتار آنها بیانگر نوعی تعادل نش در آن بازی است
-
pooling equilibrium
تعادل یککاسه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] تعادلی که در آن همۀ ارسالکنندههای پیام، پیام مشابهی انتخاب میکنند
-
جستوجو در متن
-
counterbalances
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعادل، موازنه، وزنه تعادل، پارسنگ، خنثی کردن، موازنه کردن، برابری کردن، پارسنگ کردن
-
counterbalance
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعادل، موازنه، وزنه تعادل، پارسنگ، خنثی کردن، موازنه کردن، برابری کردن، پارسنگ کردن
-
neutral stability,indifferent stability
پایداری خنثی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] وضعیتی که در آن هواگرد، بدون نوسان و بدون بازگشت به وضعیت پیشین یا انحراف از وضعیت فعلی، تمایل به باقی ماندن در آخرین وضعیت بهوجودآمده دارد متـ . پایداری ایستای خنثی neutral static stability تعادل خنثی neutral equilibrium