کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تظاهر و فریب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تظاهر و فریب
فرهنگ گنجواژه
ریاکاری.
-
واژههای مشابه
-
تظاهر موقتی
دیکشنری فارسی به عربی
وميض
-
تظاهر به … کرد
دیکشنری فارسی به عربی
اِدَّعي بـ
-
تظاهر کردن به
دیکشنری فارسی به عربی
اثر عليه
-
جستوجو در متن
-
تدلیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tadlis ۱. پنهان کردن و پوشانیدن عیب چیزی.۲. عیب خود یا کالای خود را پنهان ساختن.۳. فریب دادن.۴. عوامفریبی.۵. (تصوف) فسق و فساد کردن در لباس زهد و تقوا؛ آراستن ظاهر به جامۀ زهد و پارسایی برای فریب دادن خلق؛ تظاهر به زهد و تقوا.
-
نعل وارونه
لغتنامه دهخدا
نعل وارونه . [ ن َ ل ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نعل باژگونه . نعل باشگونه . نعل وارون . نعل واژون . نعل دگرگون . نعل معکوس . نعل واژونه . کنایه از وسیله ٔ فریب دادن و گمراه ساختن دیگران : نعل وارونه ست جام می ز ساقی خواستن ورنه خوناب جگر پ...
-
گاندی
لغتنامه دهخدا
گاندی . (اِخ ) پیشوای هندوان و موجد استقلال هندوستان .موهندس کرم چند گاندی روزدوم اکتوبر 1869 م . در شهر پور بندر که یکی از توابع کاتیاوار واقع در ایالت غربی هند است پا به عرصه ٔ وجود گذاشت . او از یک خانواده ٔ متوسط متعلق بگروه بازرگانان بود. پدر بز...
-
چشم
لغتنامه دهخدا
چشم . [ چ َ /چ ِ ] (اِ) معروفست که عرب «عین » گویند. (برهان ). ترجمه ٔ عین . (آنندراج ).آن جزء از بدن انسان و حیوان که بر بالای آن ابرو جا گرفته و آلت دیدنست . (فرهنگ نظام ). عضو آلی مدرک رنگها. عین و آلت ابصار و دیده و چشم که آلت ابصار باشد عبارت اس...
-
روی
لغتنامه دهخدا
روی . (اِ) چهر. چهره . رخ . رخسار. وجه . صورت . محیا. مطلع. طلعت . معرف . منظر. دیدار. گونه . سیما. رو. (یادداشت مؤلف ). رو و رخسار است که به عربی وجه گویند. (از برهان ). نقبه . جبله . عارض . (منتهی الارب ). ترعه . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). ص...