کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تظاهرات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تظاهرات
معنی
(تَ هُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جِ تظاهر. 2 - در فارسی به معنای راهپیمایی دسته جمعی .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
میتینگ، راهپیماییاعتراضآمیز، راهپیمایی، اعتراض سیاسی
برابر فارسی
راهپیمای
فعل
بن گذشته: تظاهرات کرد
بن حال: تظاهرات کن
دیکشنری
rally
-
جستوجوی دقیق
-
تظاهرات
واژگان مترادف و متضاد
میتینگ، راهپیماییاعتراضآمیز، راهپیمایی، اعتراض سیاسی
-
تظاهرات
فرهنگ واژههای سره
راهپیمای
-
تظاهرات
فرهنگ فارسی معین
(تَ هُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جِ تظاهر. 2 - در فارسی به معنای راهپیمایی دسته جمعی .
-
تظاهرات
لغتنامه دهخدا
تظاهرات . [ ت َ هَُ ] (از ع ، اِ) ج ِ تظاهر. نمایشها. این کلمه بیشتر در مورد تجمع و حرکت سیاسی مردم در خیابانها و میدانهای شهر اطلاق می شود.
-
تظاهرات
دیکشنری فارسی به عربی
استعراض
-
واژههای مشابه
-
تظاهرات کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تظاهر
-
تظاهرات به زد و خورد ختم شد
دیکشنری فارسی به عربی
أدَّت المظاهَرَة إلي العُنفِ
-
تظاهرات به خشونت گرایید (منجر به خشونت شد)
دیکشنری فارسی به عربی
أدَّت المظاهَرَة إلي العُنفِ
-
واژههای همآوا
-
تضاهرات
فرهنگ واژههای سره
راهپیمایی، نمود ها
-
جستوجو در متن
-
protestatory
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تظاهرات
-
tachygraphy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تظاهرات
-
demonstratory
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تظاهرات