کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تطیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تطیر
/tatayyor/
معنی
۱. فال بد زدن؛ به فال بد گرفتن.
۲. از پرواز مرغ فال زدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. فال، مرغوا
۲. فال بدزدن، مرغوا زدن
۳. به فال بد گرفتن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تطیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. فال، مرغوا ۲. فال بدزدن، مرغوا زدن ۳. به فال بد گرفتن
-
تطیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ طَ یُّ) [ ع . ] (مص ل .) به فال بد گرفتن ، از پرواز مرغ فال زدن .
-
تطیر
لغتنامه دهخدا
تطیر. [ ت َ طَی ْ ی ُ ] (ع مص ) فال بد گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فال بد زدن به چیزی . (از اقرب الموارد). و در اصل فال گرفتن به مرغ است و آن را عرب به فال بد می دان...
-
تطیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tatayyor ۱. فال بد زدن؛ به فال بد گرفتن.۲. از پرواز مرغ فال زدن.
-
جستوجو در متن
-
تفال
واژگان مترادف و متضاد
فال، مروا، شگون، بهفالنیک گرفتن، فالنیک زدن ≠ مرغوا، تطیر
-
auspices
دیکشنری انگلیسی به فارسی
احتیاط، توجهات، سایه، شگون، حسن توجه، تطیر، تفال از روی پرواز مرغان
-
بدشگونی
لغتنامه دهخدا
بدشگونی . [ ب َ ش ُ ] (حامص مرکب ) نحوست و بدفالی . (ناظم الاطباء). تطیر. طیره . (یادداشت مؤلف ).- بدشگونی کردن ؛ فال بد زدن . تطیر. تشأم . (یادداشت مؤلف ).
-
فال
واژگان مترادف و متضاد
۱. شگون، مروا، نفوس ۲. استخاره، تطیر، تفال ۳. کپه ۴. بخت، طالع
-
تفال زدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. فال گرفتن ۲. به فال نیک گرفتن، مروا کردن، تفال نمودن ≠ تطیر کردن، مرغوا زدن
-
تفؤل
لغتنامه دهخدا
تفؤل . [ ت َ ف َءْ ءُ ] (ع مص ) فال گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خلاف تطیر. (از اقرب الموارد). فال نیک گرفتن و این مقابل تطیر است و با لفظ کردن به صله ٔ بر مستعمل . (آنندراج ). فال نیک زدن . و شگون نیک گرفتن . (غیاث اللغات ). رجوع به تفاؤ...
-
متطیر
لغتنامه دهخدا
متطیر. [ م ُ ت َ طَی ْ ی ِ ] (ع ص ) فال گیرنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آن که به فال بد می نگرد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تطیر شود.
-
افتئال
لغتنامه دهخدا
افتئال . [ اِت ِ ] (ع مص ) شگون گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مقابل تطیر. بفال نیک گرفتن . (از اقرب الموارد). شگوم گرفتن . (آنندراج ).
-
فالگوش
لغتنامه دهخدا
فالگوش . (اِ مرکب ) عملی که زنان در شب چهارشنبه سوری کنند، و آن ایستادن بر سر چهارراه ها و تفأل و تطیر به گفتار عابرین باشد. (یادداشت بخط مؤلف ). به آواز مردم گوش گذاشته از سخن آنها فال گرفتن . (آنندراج ). رجوع به فال و فال کلند شود.
-
تفاؤل
لغتنامه دهخدا
تفاؤل . [ ت َ ءُ ] (ع مص ) فال گرفتن بچیزی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). فال نیک گرفتن . (آنندراج ). خلاف تطیر. (از اقرب الموارد). تفاءُل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تفاءُل و تفؤل شود.