کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تطهیر شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تطهیر شدن
مترادف و متضاد
پاک شدن، طاهر شدن، تطهیر یافتن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تطهیر شدن
واژگان مترادف و متضاد
پاک شدن، طاهر شدن، تطهیر یافتن
-
واژههای مشابه
-
تطهیر کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. طاهر کردن، نجاستزدایی کردن، طهارت گرفتن، پاک کردن ۲. غسل کردن ۳. حلال کردن ۴. ختنه کردن ۵. گناهزدایی کردن
-
تطهیر دادن
لغتنامه دهخدا
تطهیر دادن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) غسل دادن . پاک کردن . آب کشیدن : بس که آلوده ٔ عصیان شده دل تا محشردامنش را نتوان داد به زمزم تطهیر. علی خراسانی (از آنندراج ).و رجوع به تطهیر شود.
-
تطهیر کردن
لغتنامه دهخدا
تطهیر کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پاک کردن . شستن . || ختنه کردن : مثال داد تا کوشک کهن محمودی زاولی بیاراستند تا از امیران ، فرزندان چند تن تطهیر کنند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 366). و رجوع به تطهیر شود.
-
تطهیر کردن
دیکشنری فارسی به عربی
حرر
-
تطهیر و تزکیه
فرهنگ گنجواژه
بهسازی روح و پرورش آن.
-
جستوجو در متن
-
حرر
دیکشنری عربی به فارسی
تطهير کردن , حذف کردن , تصفيه ء اخلا قي کردن , روشنفکر کردن , سخاوتمند شدن , ازاديخواه کردن , ازاد کردن , رفع ممانعت کردن , رها کردن , تجزيه کردن
-
آب کشیدن
فرهنگ فارسی معین
(کَ یا کِ دَ) (مص ل .) 1 - کشیدن آب از چاه . 2 - شستن جامه در آب تا کف ناشی از صابون از بین برود. 3 - تطهیر شرعی . 4 - (عا.) چرکین شدن زخم در اثر آب آلوده .
-
مطهرات
لغتنامه دهخدا
مطهرات . [ م ُ طَهَْ هَِ ] (ع ص ، اِ) ج ِمطهر. چیزهائی که بر حکم فقه اسلامی وسیله ٔ تطهیر اشیاء متنجس هستند. در توضیح المسائل آرد: یازده چیز نجاست را پاک می کند و آنها را مطهرات گویند. اول آب . دوم زمین . سوم آفتاب . چهارم استحاله . پنجم کم شدن دوسوم...
-
آب کشیدن
لغتنامه دهخدا
آب کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) حمل آب از جایی . || بیرون آوردن آب با دلو و مانند آن از چاه و حوض و جز آن . نَزْح . || تطهیر شرعی و نمازی کردن چیزی متنجس . || شستن جامه ٔ صابون زده با آب خالص تا اثر صابون بشود. || آب کشیدن زخم و جراحتی ؛ ریم و...
-
غسل
لغتنامه دهخدا
غسل . [ غ ُ ] (ع مص ) تطهیر با آب و زایل کردن چرک و مانند آن با روان کردن آب بدان . و این کلمه مصدر است و بعضی آن را اسم مصدر از اغتسال دانسته اند. (از اقرب الموارد). روان شدن آب است به طور اطلاق . (کشاف اصطلاحات الفنون ). اغتسال . شستن . || در شرع ب...
-
پالودن
لغتنامه دهخدا
پالودن . [ دَ ] (مص ) ترویق . تصفیه . صافی کردن . صاف کردن . (رشیدی ) (برهان ). تصفیه کردن . مصفّی کردن . پالیدن . پالائیدن . از مصفاة گذرانیدن .از صافی گذرانیدن . از صافی یا غربال نرمه ٔ کوفته یاصافی چیزی را گرفتن و از زبره و دردی و خرّه جدا کردن . ...
-
شستن
لغتنامه دهخدا
شستن . [ ش ُ ت َ ] (مص ) پاک کردن با آب و پاکیزه کردن و غسل دادن . رفع کثافت با آب نمودن . (ناظم الاطباء). شستشوی . مصدر دوم (اسم مصدر) غیر مستعمل آن شویش است . غسل . تغسیل . با آب و صابون یا اشنان و امثال آن شوخی چیزی زایل کردن ، شستن ماسه ، خاک آن ...