کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تطمیع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تطمیع
/tatmi'/
معنی
به طمع انداختن؛ آزمند ساختن؛ کسی را به طمع آوردن و به کاری وادار کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آزمند ساختن، به طمعانداختن
فعل
بن گذشته: تطمیع کرد
بن حال: تطمیع کن
دیکشنری
subornation
-
جستوجوی دقیق
-
تطمیع
واژگان مترادف و متضاد
آزمند ساختن، به طمعانداختن
-
تطمیع
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) به طمع انداختن .
-
تطمیع
لغتنامه دهخدا
تطمیع. [ ت َ ] (ع مص ) طمع افکندن . (تاج المصادر بیهقی ) . امیدوار کردن و آرزومندگردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به طمع آوردن کسی را. (از ذیل اقرب الموارد). ترغیب وتحریض . (ناظم الاطباء) : بوسهل زوزنی در باب خوارزمشاه آلتونتاش حی...
-
تطمیع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tatmi' به طمع انداختن؛ آزمند ساختن؛ کسی را به طمع آوردن و به کاری وادار کردن.
-
تطمیع
دیکشنری فارسی به عربی
اغر , سحر
-
واژههای مشابه
-
تطمیع کردن
واژگان مترادف و متضاد
به طمعانداختن، آزمند ساختن، بیوسانیدن، تحریص کردن، به آز افکندن
-
وسیله تطمیع
دیکشنری فارسی به عربی
سحر
-
مایه تطمیع
دیکشنری فارسی به عربی
طعم
-
تطمیع کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اغراء , رشوة , صفقة
-
بوسیله تطمیع بدام انداختن
دیکشنری فارسی به عربی
سحر
-
جستوجو در متن
-
خوروندن
لهجه و گویش تهرانی
تطمیع کردن
-
bribing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رشوه دادن، تطمیع کردن
-
allurements
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیچیدگی ها، تطمیع، فریب، اغوا