کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تطلب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تطلب
/tatallob/
معنی
پیاپی جستن؛ برای بهدست آوردن چیزی بازحمت در جستجوی آن برآمدن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تطلب
لغتنامه دهخدا
تطلب . [ ت َ طَل ْ ل ُ ] (ع مص ) پیاپی جستن یا جستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پیاپی و با تکلّف جستن . (از اقرب الموارد).
-
تطلب
دیکشنری عربی به فارسی
بايستن , لا زم داشتن , خواستن , مستلزم بودن , نياز داشتن
-
تطلب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tatallob پیاپی جستن؛ برای بهدست آوردن چیزی بازحمت در جستجوی آن برآمدن.
-
جستوجو در متن
-
بایستن
دیکشنری فارسی به عربی
تطلب
-
نیاز داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
تطلب
-
لا زم داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
تطلب , حاجة
-
مستلزم بودن
دیکشنری فارسی به عربی
استوجب , تطلب , معني , ميراث , ورط
-
اطلاب
لغتنامه دهخدا
اطلاب . [ اِطْ طِ ] (ع مص ) جُستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). طَلَب . (زوزنی ) (اقرب الموارد). تطلب ، جز اینکه تطلب بمعنی طلبیدن چیزی است پیاپی با تکلف . (از اقرب الموارد).
-
خواستن
دیکشنری فارسی به عربی
اختر , اسال , استجد , امنية , انو , تطلب , حاجة , رغبة , س , عظم ، استدعاء
-
تلمس
لغتنامه دهخدا
تلمس . [ ت َ ل َم ْ م ُ ] (ع مص ) بار بار جستن و درپی یکدیگر جستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تطلب چیزی باربار. (از اقرب الموارد).
-
متطلب
لغتنامه دهخدا
متطلب . [ م ُ ت َ طَل ْل ِ ] (ع ص ) پیاپی جوینده یا جوینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). متجسس و آن که تجسس و تفحص می کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تطلب شود.
-
استبضاع
لغتنامه دهخدا
استبضاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بضاعت ساختن . (منتهی الارب ). سرمایه کردن مالی را. || آخریان فادادن . (تاج المصادر بیهقی ). || نوعی از نکاح جاهلیت و ذلک ان تطلب المراءةمباشرة الرّجل لتنال منه الولد. (از منتهی الارب ).
-
توخی
لغتنامه دهخدا
توخی . [ ت َ وَخ ْخی ] (ع مص ) جُستن . (زوزنی ). صواب جستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تحری . تطلب . طلب افضل در خیر. رای صواب ترین جستن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : به شرایط موافقت و مصادقت در تحری مراضی و توخی مطا...
-
قرب
لغتنامه دهخدا
قرب . [ ق َ رَ ] (ع مص ) شب روی جهت به آب آمدن بامدادان . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). و ان لایکون بینک و بین الماء الا لیلة و اذا کانت بینکما یومان فأوّل یوم تطلب فیه الماء القرب و الثانی الطلق . یقال : قرب بصباص و ذلک ان القوم یسیم...