کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تطفیف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تطفیف
لغتنامه دهخدا
تطفیف . [ ت َ ] (ع مص ) کم پیمودن کیل . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). کم پیمودن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). کم پیمودن پیمانه را و آن تا لب پیمانه باشد نه با طفافه . || گستردن مرغ هر دو بازو را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از ...
-
واژههای همآوا
-
تتفیف
لغتنامه دهخدا
تتفیف .[ ت َ ] (ع مص ) گفتن کسی را تفّاً لک . (از اقرب الموارد)؛ یعنی پلیدی و دوری باد ترا. (از قطر المحیط). گفتن کسی را تفّا لک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
مطففین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] motaffefin هشتادوسومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۳۶ آیه؛ تطفیف.
-
مُطَفِّفِينَ
فرهنگ واژگان قرآن
کم فروشان (کلمه تطفيف به معناي نقص در کيل و وزن است)
-
استعلائیة
لغتنامه دهخدا
استعلائیة. [ اِ ت ِ ئی ی َ ] (اِخ ) (سنه ٔ ...) نام سال دوّم بعثت رسول (ص ) از سیزده سال توقف آن حضرت در مکه ، مطابق سال دوم نزول قرآن بمکّه . در این سال سوره ٔ الاعلی ، الطارق ، البروج ، انشقاق ، تطفیف ، انفطار، التکویر، عبس ، نازعات ، نباء، مرسلات ...
-
مکافات
لغتنامه دهخدا
مکافات . [ م ُ ] (از ع ، اِمص ، اِ) پاداش . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مکافاة. مکافاءة. مکافا. پاداش مطلقاً (اعم از نیکی و بدی ) : گروهی از خردمندان پسند نداشتندو جزا و مکافات آن مهتر آن آمد که باز نمودم . (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 252). مکافات ن...
-
کم
لغتنامه دهخدا
کم . [ ک َ ] (ص ، ق ) اندک باشد که در مقابل بسیار است . (برهان ) (آنندراج ). اندک و قلیل . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ). قلیل . نذر. یسیر. اندک . نزیر. نزر. منزور. بخس . مقابل بسیار و کثیر و زیاد وبیش و افزون . با آمدن ، آوردن ، دادن ، زدن ،...
-
طاق کسری
لغتنامه دهخدا
طاق کسری . [ ق ِ ک ِ س را ] (اِخ ) مشهورترین بنائی که پادشاهان ساسانی ساخته اند. قصری است که ایرانیان طاق کسری یا ایوان کسری مینامند و هنوز ویرانه ٔ آن در محله ٔ اسپانبر موجب حیرت سیاحان است . ساختمان این بنا را در داستانها بخسرو اول نسبت داده اند به...
-
دادن
لغتنامه دهخدا
دادن . [ دَ ] (مص ) اسم مصدر آن دهش است . اعطاء. (ترجمان القرآن ). ایتاء. (ترجمان القرآن ). مقابل ِ گرفتن . در اختیار کسی گذاردن بدون برگرداندن . تسلیم کسی کردن چیزی را. ارزانی داشتن چیزی بکسی . منح . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). اکاحة. مقاوا...