کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تطارق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تطارق
لغتنامه دهخدا
تطارق .[ ت َ رُ ] (ع مص ) در پی یکدیگر رفتن شتران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
متطارق
لغتنامه دهخدا
متطارق . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) شتران در پی یکدیگررونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شتران که در پی یکدیگر می روند و گام می نهند در جای پای دیگری . (ناظم الاطباء). و رجوع به تطارق شود.
-
فرد
لغتنامه دهخدا
فرد. [ ف َ ] (ع ص ) تنها. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). متفرد. (اقرب الموارد). منفرد و مجرد. (ناظم الاطباء) : لاجرم تن آسان وفرد می باشد و روزگار کرانه می کند. (تاریخ بیهقی ).جفت بدم دی شدم امروز فردوای به من از غم فردای من . سوزنی .دل نقشی از ...