کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تضییع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تضییع
/tazyi'/
معنی
۱. ضایع کردن؛ تلف کردن.
۲. مهمل و بیکار ساختن چیزی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اتلاف، تباهسازی، حیفومیل، ضایعسازی، هدر،
۲. هدر دادن، تلف کردن، ضایع کردن
۳. ازبین بردن، پایمال کردن
فعل
بن گذشته: تضییع کرد
بن حال: تضییع کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تضییع
واژگان مترادف و متضاد
۱. اتلاف، تباهسازی، حیفومیل، ضایعسازی، هدر، ۲. هدر دادن، تلف کردن، ضایع کردن ۳. ازبین بردن، پایمال کردن
-
تضییع
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - ضایع کردن ، تباه ساختن . 2 - مهمل و بیکار کردن .
-
تضییع
لغتنامه دهخدا
تضییع. [ ت َض ْ ] (ع مص ) ضایع کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مهمل و هیچکاره گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ضایعکردگی و اتلاف . (ناظم الاطباء) : و هیچ خردمند تضییع عمر در طلب آن جای...
-
تضییع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tazyi' ۱. ضایع کردن؛ تلف کردن.۲. مهمل و بیکار ساختن چیزی.
-
واژههای مشابه
-
تضییع کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. هدردادن، تلف کردن، ضایع کردن ۲. از بین بردن، نابود کردن، پایمال کردن ۳. تباه ساختن ۴. حیفومیل کردن
-
جستوجو در متن
-
حیفومیل
واژگان مترادف و متضاد
اتلاف، تضییع، تلف، هدر
-
ضایعسازی
واژگان مترادف و متضاد
تباهسازی، تضییع، حیفومیل، نفلهسازی، هدر
-
تباهسازی
واژگان مترادف و متضاد
اتلاف، انهدام، تضییع، هدر، ضایعسازی
-
collusion
تبانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] هماهنگی و همکاری پنهان و غیرقانونی دو یا چند فرد برای فریب دیگری یا دیگران یا تضییع حقوق آنان
-
wastages
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هدر رفتن، اتلاف، ضایعات، تضییع، تفریط کاری، کاهش
-
هدر
واژگان مترادف و متضاد
اتلاف، ازدسترفته، باطل، بیهوده، پایمال، تباه، تضییع، تلف، ساقط، ضایع، عبث، گم، مفقود، نابود
-
اضاعت
لغتنامه دهخدا
اضاعت . [ اِ ع َ ] (ع مص ) ضایع کردن . (غیاث ) (ترجمان تهذیب عادل بن علی ص 14) (آنندراج ). اضاعة. تضییع. و رجوع به اضاعة و اضاعه شود.
-
تفریط
واژگان مترادف و متضاد
۱. اسراف، افراط، تبذیر، زیادهروی، کوتاهی، ولخرجی ≠ افراط ۲. تباهی، تضییع، ضایعسازی ۳. کوتاه آمدن، کوتاهی کردن ۴. برباد دادن، تباه کردن، تلف کردن، ضایع ساختن