کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تضبب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تضبب
لغتنامه دهخدا
تضبب . [ ت َ ض َب ْ ب ُ ] (ع مص ) فربه گردیدن کودک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فربه شدن کودک و گشاده گردیدن بغلهای او و کوتاه شدن گردن او و در الاساس آمده که تضبب کودک شروع بفربه شدن اوست . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
تزبب
لغتنامه دهخدا
تزبب . [ ت َ زَب ْ ب ُ] (ع مص ) با کف شدن دهن وقت سخن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تزبد در کلام . (از اقرب الموارد). خارج شدن کف از گوشه ٔ دهان در کثرت سخن . (از المنجد). || مویز شدن انگور. (از اقرب الموارد) (از المنجد) : لقد تزببت لکن فاتک العنب...
-
جستوجو در متن
-
متضبب
لغتنامه دهخدا
متضبب . [ م ُ ت َ ض َب ْ ب ِ ] (ع ص ) کودک نیک فربه . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کودک نیک فربه و کوتاه گردن . (ناظم الاطباء). و رجوع به تضبب شود.