کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تضاغن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تضاغن
/tazāqon/
معنی
با هم کینه ورزیدن؛ کینۀ یکدیگر را در دل گرفتن؛ کینهجویی کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تضاغن
لغتنامه دهخدا
تضاغن . [ ت َ غ ُ ] (ع مص ) بر یکدیگر کین گرفتن . (زوزنی ). با هم کینه ورزیدن و پنهان داشتن کینه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
تضاغن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tazāqon با هم کینه ورزیدن؛ کینۀ یکدیگر را در دل گرفتن؛ کینهجویی کردن.
-
جستوجو در متن
-
متضاغن
لغتنامه دهخدا
متضاغن . [ م ُ ت َ غ ِ ] (ع ص ) با هم کینه ورزنده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). با همدیگر کینه ورزیده ودشمنی کرده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تضاغن شود.
-
اضطغان
لغتنامه دهخدا
اضطغان . [ اِ طِ ] (ع مص ) در دل کینه داشتن و نهان کردن کینه را و کینه گرفتن همدیگر را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نهان داشتن کینه را و کین توزی کردن . تضاغن . (از اقرب الموارد).