کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تضاحک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تضاحک
معنی
(تَ حُ) [ ع . ] (مص ل .) با هم خندیدن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تضاحک
فرهنگ فارسی معین
(تَ حُ) [ ع . ] (مص ل .) با هم خندیدن .
-
تضاحک
لغتنامه دهخدا
تضاحک . [ ت َ ح ُ ] (ع مص ) خندیدن . (زوزنی ). خندیدن و با هم خندیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). || بتکلف خندیدن قوم . || یکدیگر را خندانیدن . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
تزاحک
لغتنامه دهخدا
تزاحک . [ ت َ ح ُ ] (ع مص ) بهمدیگر نزدیک شدن و دور گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). از لغات اضداد است .
-
جستوجو در متن
-
متضاحک
لغتنامه دهخدا
متضاحک . [ م ُ ت َ ح ِ ] (ع ص ) با هم خندنده . (آنندراج ). با هم خنده کنان . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تضاحک شود.