کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تصویة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تصویة
لغتنامه دهخدا
تصویة. [ ت َص ْی َ ] (ع مص ) خشک شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خشک کردن پستان ناقه ز بهر فربهی . (تاج المصادر بیهقی ). شیر نادوشیدن ناقه و مانند آن را تا فربه شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اق...
-
واژههای مشابه
-
تصوية
دیکشنری عربی به فارسی
حق راي وشرکت در انتخابات , راي
-
واژههای همآوا
-
تسویت
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) برابر کردن .
-
تثویة
لغتنامه دهخدا
تثویة. [ ت َ وِ ی َ] (ع مص ) مقیم گردانیدن کسی را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مقیم گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). || مردن : ثوی ؛ بمرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
تسویت
لغتنامه دهخدا
تسویت . [ ت َ س ْ ی َ ] (ع مص ) تسویة: دوازده خانه را تسویت چگونه باید کردن . (التفهیم بیرونی ص 309). و رجوع به تسویة و تسویة البیوت و التفهیم چ جلال همایی صص 309 - 311 شود.
-
تسویط
لغتنامه دهخدا
تسویط. [ ت َ س ْ ] (ع مص ) بسیار بیامیختن . (تاج المصادر بیهقی ). بیامیختن .(از زوزنی ). آمیختن چیزی را به چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). محتوی دیگ را بهم آمیختن . (از متن اللغة). || زملوق از شاخ گندنا برآوردن . (منتهی الارب ) (آنند...
-
تسویة
لغتنامه دهخدا
تسویة. [ ت َ س ْ ی َ ] (ع مص ) از: («س و ء») عیب کردن کسی را و منسوب به بدی کردن و بد گفتن . (منتهی الارب ). و رجوع به تسوئة و تسوی ٔ شود.
-
تسویة
لغتنامه دهخدا
تسویة. [ ت َ س ْ ی َ ] (ع مص ) راست کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). راست و برابر کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). برابر کردن .(از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد): سویت المعوج فمااستوی ...
-
تصویت
لغتنامه دهخدا
تصویت . [ ت َص ْ ] (ع مص ) آواز کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
حق رای وشرکت در انتخابات
دیکشنری فارسی به عربی
تصوية
-
air cleaner
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تصویه کننده هوا
-
رای
دیکشنری فارسی به عربی
استطلاع الراي , تصوية , تقدير , جائزة , جملة , حکم , راي , صوت , قرار