کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تصمیم گرفت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بی تصمیم
دیکشنری فارسی به عربی
حير , متردد
-
تصمیم گرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
قرر
-
تصمیم جدی
دیکشنری فارسی به عربی
قوة الارادة
-
specific-intent crime
جُرم با سبق تصمیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حقوق] جرمی که به قصد انجام عمل مجرمانۀ مشخصی صورت میگیرد
-
multi-criteria decision analysis
تحلیل چندمعیارۀ تصمیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] روشی برای پشتیبانی از تصمیمسازانی که با ارزیابیهای متعدد و متناقض روبهرو هستند
-
decisional balance sheet/ decision balance sheet
ترازبرگ تصمیمگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] برگهای برای ثبت و محاسبۀ ترازش تصمیمگیری مُراجعان بهمنظور کمک به آنها برای غلبه بر تردیدها و تغییر رفتارهای اعتیادی
-
decisional balance
ترازش تصمیمگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] روشی برای ارزیابی پیامدهای مثبت و منفی رفتار جدید فرد برای خود او و دیگران
-
admissible decision function
تابع تصمیم پذیرفتنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] تابع تصمیمی که نتوان نشان داد تابع تصمیم بهطور یکنواخت بهتر و با مخاطرۀ کمتر از آن وجود دارد
-
decision support system, DSS
سامانۀ تصمیمیار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] سامانهای که با تحلیل دادههای پیشین، گزارشهای آماری مناسب را برای تصمیمگیری در اختیار مدیران قرار میدهد
-
بی تصمیم بودن
دیکشنری فارسی به عربی
حير
-
decisional Diffie-Hellman problem, DDHP
مسئلۀ تصمیم دیفی ـ هلمن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] مسئلۀ اخذ تصمیم درمورد برقراری رابطۀ c=ab (mod q) براساس (ap, bp, cp) دادهشده در گروه G از مرتبه q
-
عدم مشاوره در تصمیم گیریها
دیکشنری فارسی به عربی
احْتکارُ القَرار
-
تصمیم (قرار) خود را به وقت دیگری موکول کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أجَّلَ القَرارَ
-
جستوجو در متن
-
اِتّخذَ المُبادَرَةَ
دیکشنری عربی به فارسی
پيشقدم شد , ابتکار عمل را در دست گرفت , تصميم گرفت , پيشي گرفت , سبقت جست
-
decided
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تصمیم گرفت، مصمم، قطعی