کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تصلصل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تصلصل
لغتنامه دهخدا
تصلصل . [ ت َ ص َ ص ُ ] (ع مص ) بازگردانیدن آواز را در حلق . || خشک شدن گل و لای غدیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بانگ کردن زیور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). صدا کردن زیور. (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
تسلسل
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیوستگی، تداوم، ترادف، تواتر، توالی ≠ گسستگی ۲. پیوستهشدن ≠ گسسته شدن
-
تسلسل
فرهنگ واژههای سره
زنجیروار
-
تسلسل
فرهنگ فارسی معین
(تَ سَ سُ) [ ع . ] (مص ل .) پیوسته شدن ، پشت سر هم بودن .
-
تسلسل
لغتنامه دهخدا
تسلسل . [ت َ س َ س ُ ] (ع مص ) پیوسته رفتن آب و آنچه بدان ماند. (زوزنی ). در هم پیوسته روان شدن آب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). پیوسته شدن و روان شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || اتصال و پیوستگی بهم...
-
تسلسل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tasalsol پیوسته شدن؛ پیدرپی شدن؛ به هم پیوسته بودن، مانند زنجیر.〈 تسلسل افکار: = تداعی 〈 تداعی معانی
-
جستوجو در متن
-
متصلصل
لغتنامه دهخدا
متصلصل . [ م ُ ت َ ص َ ص ِ ] (ع ص ) بانگ کرده . و تندر غرنده و بانگ کننده . || برگرداننده ٔ آواز در حلق . || زیور صدا کننده . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تصلصل شود.
-
بانگ کردن
لغتنامه دهخدا
بانگ کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آواز کردن . (ناظم الاطباء). فریاد کردن . بانگ برآوردن . صخب . اصلاق . اعجاج . عجیج . عج . صیحان . صیاح . صدید. صرخ . صراخ . هبیب . عزیف . زجل . قلقلة.کشکشة. سلق . (منتهی الارب ). هتف . (تاج المصادر بیهقی ). انتجاج . ...