کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تصفیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
point-of-sale treatment
تصفیه در نقطۀ فروش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] ← سامانۀ تصفیۀ اقماری
-
package treatment plant, package plant
دستگاه تصفیۀ پیشساخته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] دستگاه پیشساخته و نسبتاً کوچک تصفیۀ آب یا فاضلاب که برای تصفیۀ جریانهای کم به کار میرود
-
تصفیه دامنه دار
دیکشنری فارسی به عربی
تطهيرواسع النطاق
-
تصفیه حساب کردن
دیکشنری فارسی به عربی
مقعد
-
تصفیه وتزکیه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
عاقب
-
تصفیه و تجلیه
فرهنگ گنجواژه
پرورش روح به صفات خوب.
-
تصفیه ء اخلا قی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
حرر
-
پرداختن و تصفیه کردن(وام و ادعا)
دیکشنری فارسی به عربی
بري
-
واژههای همآوا
-
تثفیه
لغتنامه دهخدا
تثفیه . [ ت َ ] (ع مص ) دیگ بر دیگپایه نهادن . (تاج المصادر بیهقی ). دیگ را بر سه پایه نهادن . (قطر المحیط). بر سه پایه نهادن دیگ .تأثیف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
تسفیح
لغتنامه دهخدا
تسفیح . [ ت َ] (ع مص ) کار بیهوده کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
-
تسفیه
لغتنامه دهخدا
تسفیه . [ ت َ ه ْ ] (ع مص ) سفیه خواندن . (زوزنی ). بی خرد خواندن . (مجمل اللغة). نسبت نادانی کردن به سوی کسی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). نادان و سفیه خواندن . (آنندراج ). به سفاهت منسوب کردن کسی را. (اقرب الموارد) (از المنجد). || نادان گردان...
-
تصفیح
لغتنامه دهخدا
تصفیح . [ ت َ ] (ع مص ) پهن کردن چیزی . (تاج المصادر بیهقی ). پهن گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فرش کردن مکانی با سنگ های پهن . (از اقرب الموارد). || دست بر هم زدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب...
-
تسفیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tasfih کسی را به نادانی نسبت دادن؛ سفیه شمردن.
-
جستوجو در متن
-
پالشگاه
لغتنامه دهخدا
پالشگاه . [ ل ِ ] (اِ مرکب ) جای تصفیه . تصفیه خانه .